صخره نجات ایران

صخره نجات ایران
عیسی‌ بدو گفت‌: “ من‌ قیامت‌ و حیات‌ هستم‌. هر که‌ به‌ من‌ ایمان‌ آورد، اگر مرده‌ باشد، زنده‌ گردد. و هر که‌ زنده‌ بود و به‌ من‌ ایمان‌ آورد، تا به‌ ابد نخواهد مرد. آیا این‌ را باور می‌کنی‌؟ ”(یوحنا باب ۱۱ آیه ۲۵ تا ۲۶)

۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

انجام شدن وعده نجات ، در روز جمعه ای که او به جای من و تو فدا شد


دوستان عزیزم ، جمعه صلیب ، روز بسیار مهمی است که تاریخ ، تنها شاهکار عشق و محبت عظیم خداوند را تنها یک بار و برای همیشه بخاطر انسان ، در قلب خود حک نموده  و در حقیقت دیوار جدایی خالق و مخلوق با این شاهکار شکسته می شود تا ارتباط پدر آسمانی با فرزندانش ، دوباره برقرار  گردد .  خدا به تمامی کسانی که به این رویداد عظیم  ایمان آورند، بخشایش و نجات را وعده داده است. عیسی آمد تا ان عهد را متحقق ساخته، با خون خود بر آن صحه گذارد. این خون عهد است، خون عیسی که به جهت بسیاری ریخته شد،یعنی برای تمام کسانی که ایمان دارند. وی جان خود را برای ما داد تا ما آمرزش گناهان و حیات ابدی را دریافت داریم. خون عهد عتیق تنها برای یهودیان ریخته می‌شد. اما خون عهد جدید به جهت بسیاری، یعنی برای تمامی جهان. عیسی «کفاره است به جهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلکه به جهت تمام جهان نیز» (اول یوحنا ۲: ۲). خدا با عملی کردن قول و وعده خود در دو هزار سال پیش ، محکومیتی را که بر دوش ما بود بر خود گرفت و آزادی و حیات ابدی را با خون عیسی ( بره قربانی ) به ما انسانها هدیه نمود .  گلهای باغ پدر آسمانیم ، برای شروع از شما تقاضا می کنم کتاب مقدس خود را آماده کنید تا با آیاتی که اعلام می گردد با هم در آنها تعمق کنیم . شما دوستانی که به کتاب مقدس دسترسی ندارید ، می توانید از صفحه اصلی آن دانلود نماید و از آن روزانه استفاده نماید . ایمان داریم حتما از آن برکات زیادی را دریافت خواهید نمود . 

مصلوب شدن عیسی 
حدوداٌ دوهزار سال پیش ، در روز جمعه ، طبق قانون اجرای حکم ، مجرمین محکوم به اعدام می‌بایست صلیب خود را تا محل اعدام حمل کنند. عیسی ابتدا صلیب خود را حمل کرد (یوحنا ۱۹: ۱۷). اما به دلیل تازیانه هایی که خورده بود، بسیار ضعیف شده بود و مردی از قیروان به نام شمعون مجبور شد آن را برای او حمل کند. طبق لوقا ۲۳: ۲۷-۳۱ بسیاری از مردم به دنبال عیسی به راه افتادند. در میان جمعیت، زنان برای او ماتم و گریه می‌کردند. اما عیسی به ایشان گفت: «ای دختران اورشلیم برای من گریه مکنید، بلکه به جهت خود و اولاد خود ماتم کنید» (لوقا ۲۳: ۲۸). سپس در مورد انهدام اورشلیم به دست سپاه روم نبوت کرد؛ فرمود که در آن روزها، خوشا به حال کسانی که فرزندی ندارند تا شاهد رنج ایشان باشند و در ضمن، بتوانند راحت‌تر بگریزند. چنانکه هوشع نبوت کرده بود، رنج مردم از رومیان آنقدر عظیم خواهد بود که ایشان استغاثه خواهند کرد که کوهها و تپه‌ها بر روی ایشان بیفتند تا رنجشان پایان پذیرد (هوشع ۱۰: ۸؛ لوقا ۲۳: ۳۰).
سپس طبق روایت لوقا، عیسی فرمود: 
«زیرا اگر این کارها را به چوب‌تر کردند، به چوب خشک چه خواهد شد؟» (لوقا ۲۳: ۳۱). یعنی اگر رومیان شخصی عادل همچون عیسی را مصلوب می‌کنند، با یهودیان اورشلیم که مسئول قتل عیسی هستند، چه خواهند کرد؟ 

جلجتا یا محل کاسۀ سر، تپۀ کوچکی بود در خارج اورشلیم که شکلی شبیه به جمجمه داشت. زنان به او شراب مخلوط به مُر دادند تا بنوشد. مُر مخدری بود که به مجرمین محکوم به مرگ می‌دادند (امثال ۳۱: ۶-۷). اما عیسی نخواست که از آن بنوشد، چرا که تصمیم داشت که رنج صلیب را بدون کمک هر نوع مخدری تحمل کند. سربازان رومی را رسم بر این بود  که جامه‌های اعدامی را بین خود تقسیم کنند. طبق یوحنا ۱۹: ۲۳-۲۴، چهار سربازی که عیسی را مصلوب کردند، جامه‌های او را به چهار قسمت تقسیم نمودند، یکی برای هر سرباز. اما پیراهن عیسی یک پارچه بود و درزی نداشت. لذا به جای پاره کردن آن به چهار قسمت، تصمیم گرفتند که به حکم قرعه، آن به یک نفر برسد. به این ترتیب، نبوت مزمور ۲۲: ۱۸ متحقق شد. عیسی در حدود ساعت سوم یعنی ۹ صبح مصلوب شد. طبق یوحنا ۱۹: ۱۴ عیسی در ساعت ششم  یعنی ۱۲ ظهر همچنان در حضور پیلاطس بود. برخی از محققین کتاب مقدس بر این عقیده‌اند که یوحنا «ساعت ششم» را از نیمه شب یعنی طبق رسم رومیها محاسبه کرده است. حال آنکه مرقس ساعت سوم را از «طلوع خورشید»، طبق رسم یهودیان محاسبه کرده بود. اگر این توضیح صحیح باشد، عیسی از حضور پیلاطس در ساعت شش صبح مرخص شد و در ساعت ۹ صبح مصلوب گردید. رومیان معمولا بالای سر اعدامی، تقصیر نامه‌ای می‌نوشتند. تقصیر نامۀ عیسی از این قرار بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» (متی ۲۷: ۳۷؛ لوقا ۲۳: ۳۸؛ یوحنا ۱۹: ۱۹). در نظر رومیان، جرم عیسی این بود که قصد داشت خود را پادشاه سازد. رومیان با نوشتن این مطلب به یهودیان هشدار می‌دادند که هر که علیه روم قیام کند، به همین مجازات خواهد رسید. طبق یوحنا ۱۹: ۲۰-۲۲، یهودیان به خاطر این نوشته بر آشفتند، زیرا که توهینی بود به قوم یهود. ایشان کوشیدند پیلاطس را وادارند تا نوشته را تغییر دهد، اما پیلاطس نپذیرفت. 

طبق لوقا ۲۳: ۳۴، بعد از آنکه عیسی را بر روی صلیب نهادند، اولین کلمات او چنین بود: «ای پدر اینها را بیامرز، زیرا که نمی‌دانند چه می‌کنند.» عیسی در اینجا سرمشق والایی برای بخشش دشمن به ما می‌دهد (لوقا ۶: ۲۷؛ اعمال رسولان ۷: ۶۰).
 دو دزد با عیسی مصلوب شدند؛ آنان مرتکب جرمی علیه دولت روم شده بودند؛ چرا که در غیر این صورت محکوم به مرگ نمی‌شدند. حضور ایشان در کنار عیسی تحقق نبوت اشعیا ۵۳: ۱۲ بود که می‌فرماید: «از خطاکاران محسوب شد». رومیان و یهودیان عیسی را مورد تمسخر قرار داده، می‌گفتند که او ادعا کرده که هیکل را در سه روز بنا می‌کند (مرقس ۱۴: ۵۷-۵۸)، پس چرا نمی‌تواند از صلیب پایین بیاید؟ «دیگران را نجات داد و نمی‌تواند خود را نجات دهد». ایشان می‌پنداشتند که عیسی قادر نیست از صلیب پایین بیاید. او می‌توانست خود را نجات دهد، اما برای نجات ما از گناهانمان، ضروری بود که او بمیرد، درست همانطور که قبلا سه بار این مطلب را به شاگردانش بیان داشته بود (مرقس ۸: ۳۱؛ ۹: ۳۱؛ ۱۰: ۳۳-۳۴). رؤسای کهنه و کاتبان گفتند: «مسیح... الان از صلیب نزول کند تا ببینیم و ایمان آوریم». همین کاتبان قبلا از مسیح نشانه و آیتی خواسته بودند، اما وی از اینکار امتناع ورزیده بود (مرقس ۸: ۱۱-۱۲). کسانی که دلشان سخت است، حتی اگر آیت و نشانه‌ای ببینند باور نخواهند کرد. عیسی از مردگان برخاست؛ این معجزه‌ای عظیم‌تر از پایین آمدن از صلیب بود، اما یهودیان همچنان باور نکردند که او مسیح موعود است (لوقا ۱۶: ۱۹-۳۱). دو دزدی نیز که بر دو سمت عیسی مصلوب شده بودند، به او دشنام می‌دادند. اما طبق لوقا ۲۳: ۳۹-۴۳، یکی از دزدها توبه کرد و دزد دیگر را سرزنش نموده، گفت: «ما به انصاف جزای اعمال خود را یافته ایم، اما این شخص هیچ کار بی جا نکرده است». سپس رو به عیسی کرد و گفت: «مرا به یاد آور هنگامی که به ملکوت خود آیی» (لوقا ۲۳: ۴۲). و عیسی پاسخ داد: «هر آینه امروز با من در فردوس خواهی بود» (لوقا ۲۳: ۴۳). از این مطلب دو چیز می‌آموزیم. نخست اینکه حتی اگر شخص تنها در پایان حیات خود ایمان بیاورد، نجات خواهد یافت. دوم، ایمانداران بلافاصله بعد از مرگ، روحشان به فردوس می‌رود. فردوس محل نیک بختی در آسمان است که ارواح ما در آنجا در انتظار رستاخیز کالبدمان می‌مانند (دوم قرنتیان ۱۲: ۲-۴؛ مکاشفه ۲: ۷).
  جان سپردن عیسی  

از ساعت ۱۲ ظهر تا ۳ بعد از ظهر «تاریکی تمام زمین را فرو گرفت». این یک کسوف عادی خورشیدی نبود زیرا که عید فصح همواره با ایام ماه تمام مصادف می‌شد. طبق لوقا، خورشید تاریک گشت (لوقا ۲۳: ۴۵). طی سه ساعت آخر زندگی عیسی بر روی زمین، وقایع خارق العاده‌ای در آسمان رخ داد. تاریکی نشانۀ نفرین خدا بر بشر گناهکار بود. همچنین نشانۀ این بود که خدا حضور خود را از میان انسانها برگرفته است، زیرا از بین تمام کارهای وحشتناک انسان در سراسر تاریخ، هولناک‌ترین آنها مصلوب کردن عیسی، پسر خدا بود. در تمامی تاریخ جهان، ساعاتی تاریکتر و شرارت بارتر از آن سه ساعت وجود نداشته است.
عیسی درست پیش از مرگ، به آواز بلند ندا کرد: «الهی، الهی، چرا مرا واگذاردی؟» این نقل قولی است از مزمور ۲۲: ۱.
چرا عیسی چنین گفت؟ زیرا که تاریکی که بر تمام زمین فرو افتاده بود، عیسی را نیز فرو گرفت. وی همچنین به صورت کامل، جدایی از خدا را تجربه کرد. وی غضب و لعنت کامل خدا را بر انسانهای گناهکار احساس کرد. او دانست که 
«ملعون است هر که بر دار آویخته شود» (یعنی بر روی صلیب؛ تثنیه ۲۱: ۲۳؛ غلاطیان ۳: ۱۳). طی زمانی که عیسی بر صلیب آویخته شده بود، خدا به راستی او را واگذاشته بود. گناه ما بر عیسی افتاد و او برای ما گناه شد (دوم قرنتیان ۵: ۲۱). چون خدا نمی‌تواند به گناه بنگرد، روی خود را از عیسی گردانید. در باغ جتسیمانی، فرشته‌ای آمد و عیسی را تقویت کرد (لوقا ۲۲: ۴۳). اما بر روی صلیب هیچ کس او را تسلی و تقویت نداد. این بود بهایی که عیسی برای رستگاری ما، برای رهایی ما از خشم و غضب خدا پرداخت. این بود معنی فرمایش عیسی که پسر انسان (آمد) تا جان خود را فدای بسیاری کند (مرقس ۱۰: ۴۵).
   
مردمی که در آن نزدیکی ایستاده بودند، شنیدند که عیسی گفت: «ایلویی، ایلویی» و به خطا گمان بردند که وی الیاس نبی را می‌خواند. طبق یوحنا ۱۹: ۲۸-۳۰ عیسی گفت که تشنه است، لذا به او سرکه نوشاندند. چون عیسی سرکه را از سرباز گرفت، گفت: «تمام شد». کار او به کمال رسید. وی وظیفه‌ای را که پدر بر دوشش گذاشته بود، به اتمام رساند (یوحنا ۱۷: ۴). در این هنگام، طبق لوقا ۲۳: ۴۶ عیسی همچنین گفت: «ای پدر، به دستهای تو روح خود را می‌سپارم». سپس آوازی بلند بر آورده، جان بداد.  پردۀ هیکل، پردۀ ورودی اتاق درونی هیکل یهود بود، یعنی «قدس الاقداس» که فقط کاهن اعظم اجازۀ ورود به آن را داشت. به عقیدۀ یهودیان، حضور خدا در آن اتاق ساکن بود (عبرانیان ۹: ۱-۵ و تفسیر آن مشاهده شود). کاهن اعظم سالی یک بار وارد قدس الاقداس می‌شد تا برای گناهان خود و مردم قربانی بگذراند (عبرانیان ۹: ۷ و تفسیر آن مشاهده شود). در لحظۀ مرگ عیسی، این پردۀ ورودی قدس الاقداس از سر تا پا دو پاره شد، یعنی نابود گردید. این بدین معنی بود که دیگر ضرورتی نداشت که کاهن اعظم برای گذراندن قربانی برای گناهان قوم وارد قدس الاقداس شود. عیسی آخرین قربانی گناه بود؛ قربانی دیگری هرگز ضروری نخواهد بود. به خاطر قربانی شدن عیسی، خدا اکنون گناهان ایمانداران را بخشیده، ایشان را عادل می‌شمارد. علاوه بر این، چونکه ایمانداران از سوی خدا عادل تلقی شده اند، اکنون می‌توانند مستقیما به حضور او آیند (عبرانیان ۴: ۱۶؛ اول پطرس ۳: ۱۸ مشاهده شود). دیگر پرده‌ای مانع از نزدیک شدن ما به خدا نخواهد شد. «پس‌ای برادران، چونکه به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم، از طریق تازه و زنده که آن را به جهت ما از میان پرده یعنی جسم خود مهیا نمود... پس به دل راست در یقین ایمان نزدیک بیاییم» (عبرانیان ۱۰: ۱۹-۲۲). بسیاری از کاهنان یهودی، از پاره شدن پرده، درسی آموختند. شاید به این دلیل است که بعدا گروهی عظیم از کهنه مطیع ایمان شدند (اعمال رسولان ۶: ۷). 

طبق متی ۲۷: ۵۱-۵۳، به هنگام مرگ عیسی زلزله‌ای نیز به وقوع پیوست. قبرها گشوده شدند و بسیاری از بدنهای مقدسین که آرمیده بودند برخاستند و بعد از رستاخیز عیسی، به اورشلیم آمده، بر بسیاری از مردم ظاهر شدند. این نشانۀ رستاخیز تمامی ایمانداران است که در انتهای عالم به وقوع خواهد پیوست. این امر به منزلۀ «پیش درآمد» آن رویدادی است که به هنگام بازگشت مسیح، بر ما واقع خواهد شد. عیسی نوبر خوابیدگان (اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۳) و نخست زاده از مردگان بود (کولسیان ۱: ۱۸). بدینسان به هنگام مرگ و رستاخیز عیسی، برخی از مقدسین عهد عتیق نیز برخاستند. هنگام بازگشت وی همۀ ما بر خواهیم خاست. از این امر در می‌یابیم که مقدسین عهد عتیق که هرگز مسیح را نشناختند، در آخر به زندگی باز خواهند گشت. مسیح به واسطۀ مرگش، به راستی بر مرگ پیروز شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴، ۵۷)! او صاحب قدرت موت یعنی ابلیس را تباه ساخت (عبرانیان ۲: ۱۴). یوزباشی و سربازانی که عیسی را مصلوب کردند (متی ۲۷: ۵۴) با مشاهده چگونگی مرگ عیسی، شگفت زده شدند. ساعاتی پیش بود که او را مسخره کرده بودند؛ آنها میخها را بر دستان او کوبیده و او را بر صلیب آویخته بودند. اما اکنون تاریک شدن خورشید و وقوع زلزله را دیده و کلمات عیسی را شنیده بودند. ایشان فریاد آخر او را نیز شنیده بودند. عیسی مانند سایر اعدامیها که ایشان دیده بودند، نمرد. یوزباشی گفت: «در حقیقت این مرد صالح بود» (لوقا ۲۳: ۴۷). «فی الواقع این مرد پسر خدا بود». زنانی که به همراه عیسی از جلیل آمده بودند، وفادارتر و سر سپرده‌تر از شاگردان بودند. ایشان شاهدان مرگ عیسی بودند و بعدا آنچه را که دیده و شنیده بودند، به شاگردان باز گفتند. مریم مجدلیه که هفت دیو داشت، توسط عیسی شفا یافت (لوقا ۸: ۲). سالومه زن زبدی و مادر یعقوب و یوحنا بود (متی ۲۷: ۵۶).

تدفین عیسی

در روز تهیه از هفتۀ فصح، یعنی جمعۀ پیش از سبت، یوسف از اهالی رامه نزد پیلاطس رفت و جسد عیسی را طلب نمود. یوسف از اعضای شورا بود. وی پیرو عیسی نیز بود، اما ایمانش را مخفی نگاه داشته بود، زیرا که از یهودیان می‌ترسید (یوحنا ۱۹: ۳۸). او مردی شریف و صالح بود که با تصمیم رؤسای یهود در مورد محکومیت عیسی موافقت نکرده بود (لوقا ۲۳: ۵۰-۵۱). پیلاطس به تقاضای یوسف پاسخ داد. او جسد را برداشت و آن را در قبری که جدیدا برای خود از سنگ تراشیده بود نهاد (متی ۲۷: ۶؛ لوقا ۲۳: ۵۳). سپس سنگ بسیار بزرگی را جلو درگاه قبر غلطاند (مرقس ۱۶: ۴). عیسی درست مانند زمانی که زنده بود و جایی برای سر نهادن نداشت (لوقا ۹: ۵۸)، به هنگام مرگ نیز قبری نداشت. وی را در قبر شخص دیگری نهادند. دو تن از زنانی که با عیسی از جلیل آمده بودند، یعنی مریم و مریم مجدلیه (آیۀ ۴۰) دیدند که پیکر بی جان عیسی را کجا نهادند. آنان به خانه رفتند و عطریاتی برای تدهین جسد آماده کردند (لوقا ۲۳: ۵۶). طبق یوحنا ۱۹: ۳۹-۴۲، نیقودیموس، به همراه یوسف نزد پیلاطس رفت و او را در تدفین عیسی یاری داد. ایشان طبق رسم یهود جسد را در کفن معطری پیچیدند. زنان قصد داشتند عطریات دیگری به نشانۀ محبت و سر سپردگی خود به پیکر عیسی اضافه کنند.
مرگ او نتایج بسیاری برای ما به ارمغان آورده است، منجمله عادل شمردگی (رومیان ۵: ۹)، فدیه و آمرزش گناهان (افسسیان ۲: ۱۳؛ کولسیان ۱: ۲۰)، دسترسی به رحمت الهی (عبرانیان ۱۰: ۱۹)، پاکی گناهان (اول یوحنا ۱: ۷)، و غالب شدن بر دشمن (مکاشفه ۱۲: ۱۱). وه که خون مسیح چه گرانبها است!. 

دوستان می دانم که با خواندن این واقعه عظیم تاریخی ، غم و اندوه  بر قلب شما مستولی گردیده . اما  خبر خوش و مسرت بخشی داریم که  در روز یکشنبه بعد از جمعه صلیب ، بوقع پیوسته که پایه و اساس ایمان و امید هر مسیحی می باشد .  آن را در روزهای آینده با شما گلهای باغ پدر آسمانیم تقسیم خواهیم نمود . پس با ما باشید . در فیض و شادی این روزهای گرانقدر باشید . آمین 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

امیدوارم اقامت خوبی را بر صخــره نجات ایران ، سپری کرده و مکانی بجهت دریافت برکاتی روحانی برای قلبهای شما عزیزان بوده باشد . برادر ، خواهر و دوست حق جوی عزیز ، شما میتوانید از طریق تماس با ما ( در ستون سمت راست ) با ما در مکاتبه باشید. سئوالات خود را در ارتباط با کتاب مقدس و ایمان مسیحی و رشد روحانی درمیان بگذارید و ما سعی خواهیم کرد که در اولین فرصت پاسخگوی شما عزیزان باشیم. همچنین می توانید ما را با نظرات و پیشنهادات خوبتان در قسمت پایین یاری نمائید. فیض و برکت خداوندمان عیسی مسیح با شما گلهای باغ پدر آسمانی باشد و بماند تا ابدالاباد . آمین . به امید دیدار مجدد شما عزیزان بر صخره نجات ایران »