صخره نجات ایران

صخره نجات ایران
عیسی‌ بدو گفت‌: “ من‌ قیامت‌ و حیات‌ هستم‌. هر که‌ به‌ من‌ ایمان‌ آورد، اگر مرده‌ باشد، زنده‌ گردد. و هر که‌ زنده‌ بود و به‌ من‌ ایمان‌ آورد، تا به‌ ابد نخواهد مرد. آیا این‌ را باور می‌کنی‌؟ ”(یوحنا باب ۱۱ آیه ۲۵ تا ۲۶)

۱۳۹۲ دی ۹, دوشنبه

موعظه سر کوه ، خوشبختی واقعی : بخش چهارم


 بزرگترین موعظه‌ای که تا کنون ایراد شده، یعنی موعظۀ سرکوه، می باشد که در کتاب مقدس ، انجیل متی  باب‌های ۵ تا ۷ توسط عیسی مسیح اعلام گردیده است. عیسی خداوند روش زندگی را تعیین کرده است. او در این موقعیت خاص، بیشتر شاگردان خود را مخاطب قرار داد، اما دیگران نیز گوش فرا داده، از تعلیم او شگفت زده شدند (متی ۷: ۲۸). در بخش اول دریافتم که هدف عیسی مسیح خداوند برای ساختن بنیاد ما از«مسکین شدن در روح» که به معنی خالی شدن از خود است تعلیم می دهد. پیش از آنکه بتوانیم با برکات خدا پر شویم، ابتدا باید خالی شویم.هر انسانی به طور طبیعی پُر از خودخواهی و تکبر است. این امر «انسانیت کهنۀ ما» یا طبیعت قدیمی نامیده می‌شود . بنابراین، درست از همان آغاز باید درک کنیم که داشتن زندگی مسیحی و پیروی از تعالیم عیسی، با تکیه بر قدرت خودمان غیر ممکن است. 

 دربخش دوم دریافتم که «برای اینکه شخص حقیقتاً خوشبخت باشد، باید ابتدا ماتم بگیرد.» ما باید برای گناهانمان ماتم بگیریم. در این جا از اندوه روحانی صحبت می‌کنیم نه اندوه دنیوی. پیش از آنکه بتوانیم شادی نجات را دریافت کنیم، باید ابتدا برای گناهانمان ماتم گرفته باشیم. چنین ماتمی منتهی به توبه می‌شود. غمی که برای خداست، منشأ توبه می‌باشد به جهت نجات که از آن پشیمانی نیست؛ اما غم دنیوی منشأ موت است (دوم قرنتیان ۷: ۱۰). وقتی به خویشتن می‌نگریم، ماتم می‌گیریم؛ وقتی به مسیح می‌نگریم، امید و آرامش و شادی می‌یابیم. بدون اندوه، شادی نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ وبدون توبۀ حقیقی، نجات نمی‌تواند به وقوع پیوندد.

 در بخش سوم آموختیم که کسی که واقعاً حلیم است، از لحاظ روحانی در خداوند قوی است. طرز دریافت اینگونه تعلیم گرفتیم که  ابتدا باید مسکین در روح گردد . سپس باید برای ناشایستگی و گناهان خود ماتم بگیرد . آنگاه باید به عیسی ایمان بیاورد، یعنی به او اعتماد کند. در این صورت، روح‌القدس وارد او شده، وی را تازه می‌سازد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). روح‌القدس به او روح حلم را خواهد بخشید.  همچنین از کلام دریافتیم پنج نشانه حلم ، اولاً شخص حلیم در پی حق و حقوق خود نیست. دوم، هنگامی که شخصی دیگر به او بی حرمتی کند، مکدر و آزرده خاطر نمی‌گردد. شخص حلیم به آبرو و احترام خود اهمیتی نمی‌دهد. وی سعی نمی‌کند که از خود دفاع کرده، بهانه بیاورد و گناهان خود را مخفی نماید. سوم، شخص حلیم هرگز درصد انتقام برنمی آید (رومیان ۱۲: ۱۹؛ اول پطرس ۲: ۱۹-۲۳). و امروز به ادامه ساختار اساسی ایمان ما توسط کلام خداوند برای ادامه بنایی عمارتش می پردازیم .

بخش چهارم :

 خوشابحال‌ گرسنگان‌ و تشنگان‌ عدالت‌، زیرا ایشان‌ سیر خواهندشد.


شاید بارها این  قسمت کلام خداوند را خوانده ایم . اما بیایید باهم امروز عمیق تر به این آیات توجه کنیم . این باب از تعالیم بسیار اساسی کلام خداوند می باشد که بنیان ایمان ما را، از زیر بنا تا بام بر صخره استوار  میسازد .  راز خوشبختی واقعی در این است که برای ما مکاشفه شود او(عیسی مسیح خداوند) فقط  در چنین عمارتی ساکن میگردد ،  . پس دوست خوب من در این چند بخش ( خوشبختی واقعی ) با ما باشید . ایمان دارم اگر با هم اجازه دهیم ، مسیح (معمارعمارت ما ) خانه ای محکم و استوار و ابدی برای خود بر صخره از ما بنا خواهد کرد . آمین
  
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. مردم جهان گرسنۀ لذت و خوشبختی هستند، لیکن ارضاء نمی‌شوند. اگر انسان در جستجوی خوشبختی باشد آن را نخواهد یافت. لیکن اگر ابتدا عدالت را بجوید، هم عدالت و هم نیکبختی را خواهد یافت. وی پُر شده، کاملاً ارضاء خواهد شد. انسانها در جستجوی خوشبختی هستند، لیکن بدبخت باقی می‌مانند. چرا؟ به علت گناه. برای آزاد شدن از بدبختی، شخص باید از گناه آزاد گردد، یعنی باید عادل شود. حتی بسیاری از مسیحیان نیز این تعلیم را درک نمی‌کنند. چنین مسیحیان درجستجوی شادی، آرامش، قدرت روحانی و دیگر برکات می‌باشند؛ ایشان برای این چیزها تشنه و گرسنه اند. لیکن عیسی فرموده است: «اول عدالت را بطلبید، که این همه برای شما مزید خواهد شد» (متی ۶: ۳۳). عادل بودن به معنی مقدس بودن، به خدا نزدیک بودن، شبیه به مسیح بودن، و پُر بودن از روح‌القدس می‌باشد. برای عادل بودن، باید از گناه آزاد شویم زیرا گناه ما را از خدا جدا می‌سازد و کار روح‌القدس را در زندگی مان مسدود می‌گرداند (افسسیان ۴: ۳۰).

 خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. شخصی که سه روز عذا نخورده باشد، یقیناً گرسنه خواهد بود. گرسنگی ما برای عدالت باید شبیه به آن باشد. اگر کمی گرسنه باشیم، خدا به ما چیزی کمی خواهد داد. اگر زیاد گرسنه باشیم، خدا به ما چیزهای زیادی خواهد داد. اگر گرسنه به سوی خدا آییم، وی وعده داده است که ما را سیراب خواهد ساخت. عیسی فرموده است: «... هرکه به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود» (یوحنا ۶: ۳۷). اگر هرچه زودتر، درحالیکه گرسنۀ عدالت هستیم به سوی عیسی بیاییم، آن را به ما خواهد داد. عدالتی که او به ما می‌دهد، اساساً مانند همان نجاتی است که به ما می‌بخشد. ما به واسطۀ ایمان به مسیح در نظر خدا عادل می‌گردیم (رومیان ۵: ۱؛ غلاطیان ۲: ۱۵ و ۱۶). ما دیگر تحت محکومیت نمی‌باشیم . ما باید خود را گرسنۀ عدالت نگاه داریم. هرچه گرسنگی خود را ادامه دهیم، خدا نیز به سیراب کردن ما ادامه خواهد داد. ما باید پیش از پیش مقدس شویم و بیش از پیش ثمرات روح‌القدس را نشان دهیم (غلاطیان ۵: ۲۲ و ۲۳). و از پری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض (یوحنا ۱: ۱۶). اشتیاق مسیح اینست که ما پُرشویم تا تمامی پُری خدا (افسسیان ۳: ۱۹).در اینجا شاید سؤالی  مطرح ‌شود که : چگونه خدا این عدالت را نصیب ما می‌سازد؟ ما چه باید بکنیم؟ پاسخ این است: «کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است» . مردم در مورد نجات دو عقیده متفاوت دارند. برخی می‌گویند که دریافت نجات راحت است و برخی آن را غیر ممکن می‌پندارند. هر دو عقیده صحیح است! غیر ممکن است که نجات را به واسطۀ عدالت شخصی مان و بوسطۀ تلاش خودمان بدست آوریم. اما از طرفی نیز به دست آوردن نجات سهل است زیرا که به واسطۀ ایمان به مسیح، عدالت خاص مسیح را دریافت می‌کنیم. ما به خاطر عدالت او و به خاطر فداکاری که او در راه ما کرد، نجات می‌یابیم (مرقس ۱۰: ۴۵). برای به دست آوردن نجات، تنها یک کار باید انجام دهیم، و آن این است که گرسنۀ آن باشیم.

نگذاریم که هیچ گرسنگی ما را برای عدالت کاهش دهد. نگذاریم که طوری در لذات دنیوی غرق شویم که ذهن و دلمان از جستجوی خدا منحرف شود. اگر پیش از غذا شیرینی بخوریم، اشتهای ما چه خواهد شد؟ البته کاهش خواهد یافت. شیرینی به خودی خود بد نیست، اما اگر اشتهای ما را برای غذای واقعی کاهش دهد، به ما زیان خواهد رساند. «شیرینی های» دنیوی نیز به همان گونه عمل می‌کنند و گرسنگی ما را برای خدا و برای عدالت کاهش می‌دهند (لوقا ۶: ۲۵). ما باید ترجیحاً از طریق خواندن کلام خدا و با مشارکت با دیگر ایمانداران و از طریق دعا گرسنگی خود را برای عدالت افزایش دهیم. ما باید دائماً برای عدالت دعا کنیم. زیرا که بدون عدالت نمی‌توانیم در حضور خدا بایستیم. بدون عدالت نمی‌توانیم نجات یابیم.

دوست عزیزم ایمان دارم دراین بخش چهارم (خوشبختی واقعی) هم مسیح زیربنائی محکم از ما خواهد ساخت . تا فردا که بخش پنجم را با هم  خواهیم بود بر این بخش در تعمق واطاعت از کلام وهمکاری  با معمار عمارت خداوند باشیم .کلام خداوند در قرنتیان اول باب سه آیه سیزده ، میفرماید:
اما زمانی خواهد رسید، یعنی همان روزی که مسیح همه را داوری خواهد نمود، که کار هر معمار مورد آزمایش قرار خواهد گرفت تا معلوم شود با چه مصالحی عمارت را ساخته است . کار هر شخص از آتش گذرانده خواهد شد تا ارزش و اصالت آن مشخص گردد. آمین

برای باز کردن بخش پنجم لطفا این قسمت را کلیک کنید..... 
http://sakhrenejatiran.blogspot.co.at/2013/12/blog-post_1585.html


 
  

موعظه سر کوه ، خوشبختی واقعی : بخش سوم

 دربخش دوم دریافتم که «برای اینکه شخص حقیقتاً خوشبخت باشد، باید ابتدا ماتم بگیرد.» ما باید برای گناهانمان ماتم بگیریم. در این جا از اندوه روحانی صحبت می‌کنیم نه اندوه دنیوی. پیش از آنکه بتوانیم شادی نجات را دریافت کنیم، باید ابتدا برای گناهانمان ماتم گرفته باشیم. چنین ماتمی منتهی به توبه می‌شود. غمی که برای خداست، منشأ توبه می‌باشد به جهت نجات که از آن پشیمانی نیست؛ اما غم دنیوی منشأ موت است (دوم قرنتیان ۷: ۱۰). وقتی به خویشتن می‌نگریم، ماتم می‌گیریم؛ وقتی به مسیح می‌نگریم، امید و آرامش و شادی می‌یابیم. بدون اندوه، شادی نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ وبدون توبۀ حقیقی، نجات نمی‌تواند به وقوع پیوندد. و حال به ادامه ساختار اساسی ایمان ما توسط کلام خداوند می پردازیم .



بخش سوم

۵ خوشابحال‌ حلیمان‌، زیرا ایشان‌ وارث‌ زمین‌ خواهند شد.
  
شاید بارها این  قسمت کلام خداوند را خوانده ایم . اما بیایید باهم امروز عمیق تر به این آیات توجه کنیم . این باب از تعالیم بسیار اساسی کلام خداوند می باشد که بنیان ایمان ما را، از زیر بنا تا بام بر صخره استوار  میسازد .  راز خوشبختی واقعی در این است که برای ما مکاشفه شود او(عیسی مسیح خداوند) فقط  در چنین عمارتی ساکن میگردد ،  . پس دوست خوب من در این چند بخش ( خوشبختی واقعی ) با ما باشید . ایمان دارم اگر با هم اجازه دهیم ، مسیح (معمارعمارت ما ) خانه ای محکم و استوار و ابدی برای خود بر صخره از ما بنا خواهد کرد . آمین

 خوشا به حال حلیمان. بار دیگر این گفته ضد آن چیزی است که جهان تعلیم می‌دهد. جهان می‌گوید: «اگر می‌خواهید وارث زمین شوید، پول و قدرت و شهرت به دست آورید. قوی و مغرور باشید. خود را جلو بیندازید» لیکن عیسی خلاف آن را می‌گوید: «حلیم باشید» فقط شخص حلیم است که وارث زمین خواهد شد. اشخاص دنیوی نمی‌توانند تعلیم مسیح را درک کنند. ایشان نمی‌توانند مسیحیان را درک نمایند. اصول ما کاملاً با اصول دنیا متفاوت است غیر ممکن است کسانی که به جهان تعلق دارند، با کسانی که به مسیح تعلق دارند همفکر باشند. اولین خوشا به حال، یعنی مسکین در روح بودن، به معنی فروتن بودن در برابر خدا است. سومین خوشا به حال یعنی حلیم بودن به معنی فروتن بودن در برابر انسانها است. این کار بسیار مشکلی است. هنگامی که خدا ما را گناهکارمی خواند، می‌توانیم آن را بپذیریم؛ لیکن اگر همسایۀ ما، ما را گناهکار بخواند پذیرفتن آن بسیار دشوار است.

عیسی برای ما سرمشق حلم می‌باشد. وی گفت: «از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می‌باشم» (متی ۱۱: ۲۹). این حلم و افتاده دل بودن خصلتی طبیعی نمی‌باشد، بلکه خصلتی است روحانی و تنها می‌تواند از روح‌القدس ناشی شود. آن، ثمرۀ روح‌القدس است (غلاطیان ۵: ۲۳). تنها هنگامی که از روح از سر نو متولد می‌شویم و طبیعت روحانی جدیدی را دریافت می‌کنیم، می‌توانیم صاحب حلم واقعی گردیم (یوحنا ۳: ۳،۵). بعضی افراد فکر می‌کنند که حلیم بودن به معنی ضعیف بودن است. چنین چیزی به هیچ وجه صحیح نیست. کسی که واقعاً حلیم است، از لحاظ روحانی در خداوند قوی است. شخص چگونه می‌تواند حلیم باشد؟ وی ابتدا باید مسکین در روح گردد (آیۀ ۳). سپس باید برای ناشایستگی و گناهان خود ماتم بگیرد (آیۀ ۴). آنگاه باید به عیسی ایمان بیاورد، یعنی به او اعتماد کند. در این صورت، روح‌القدس وارد او شده، وی را تازه می‌سازد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). روح‌القدس به او روح حلم را خواهد بخشید.

حلم پنج نشانه دارد. اولاً شخص حلیم در پی حق و حقوق خود نیست. دوم، هنگامی که شخصی دیگر به او بی حرمتی کند، مکدر و آزرده خاطر نمی‌گردد. شخص حلیم به آبرو و احترام خود اهمیتی نمی‌دهد. وی سعی نمی‌کند که از خود دفاع کرده، بهانه بیاورد و گناهان خود را مخفی نماید. سوم، شخص حلیم هرگز درصد انتقام برنمی آید (رومیان ۱۲: ۱۹؛ اول پطرس ۲: ۱۹-۲۳). چهارم، همواره در صدد آموختن است. و پنجم، سعی نمی‌کند که همه امور مطابق خواست و ارادۀ خودش پیش برود، بلکه خود را مطیع خواستۀ خدا و خواستۀ دیگران می‌نماید. (افسسیان ۱۵: ۲۱). وی زندگی و همه چیز خود را به خدا می‌بخشد و هیچ چیز را برای خود نگاه نمی‌دارد.

هنگامی که شخص همه چیز را به خاطر خدا ترک می‌کند، چه چیزی به دست می‌آورد؟ زمین را! خوشا به حال حلیمان، زیرا که وارث زمین خواهند شد. پولس همین حقیقت را در نظر داشت وقتی که فرمود: محزون ولی دائما ًشادمان. فقیر و اینک بسیاری را دولتمند می‌سازیم؛ چون بی چیز، اما مالک همه چیز (دوم قرنتیان ۶: ۱۰). اگر فرزندان خدا هستیم، در این صورت وارثان نیز می‌باشیم وارثان خدا و هم ارث با مسیح (رومیان ۸: ۱۷). کدام زمین را به ارث خواهیم برد؟ زمین نوین در ملکوت آسمان (مکاشفه ۲۱: ۱-۴). این زمین کنونی و تمامی مردم متکبر آن که با خواستۀ خدا مخالفت می‌ورزند، از میان خواهند رفت (اول یوحنا ۲: ۱۷). تنها به حلیمان اجازه داده خواهد شد که زمین نوین در ملکوت آسمان را به ارث ببرند (مزمور ۳۷: ۱۰ و ۱۱). زیرا هرکه خود را بلند کند، پست گردد و هرکه خود را فروتن سازد، سرافراز گردد (متی ۲۳: ۱۲).

دوست عزیزم ایمان دارم از این قسمت در بخش سوم (خوشبختی واقعی) مسیح زیربنائی محکم از ما خواهد ساخت نه ما با تلاش شخصی خویش . تا فردا که بخش چهارم را با هم  خواهیم بود بر این بخش در تعمق واطاعت از کلام وهمکاری  با معمار عمارت خداوند باشیم .

کلام خداوند در قرنتیان اول باب سه آیه سیزده ، میفرماید:

    اما زمانی خواهد رسید، یعنی همان روزی که مسیح همه را داوری خواهد نمود، که کار هر معمار مورد آزمایش قرار خواهد گرفت تا معلوم شود با چه مصالحی عمارت را ساخته است . کار هر شخص از آتش گذرانده خواهد شد تا ارزش و اصالت آن مشخص گردد. آمین

برای باز کردن بخش چهارم لطفا این قسمت را کلیک کنید..... 
http://sakhrenejatiran.blogspot.co.at/2013/12/blog-post_1585.html


۱۳۹۲ دی ۷, شنبه

موعظه سر کوه ، خوشبختی واقعی : بخش دوم



 بزرگترین موعظه‌ای که تا کنون ایراد شده، یعنی موعظۀ سرکوه، می باشد که در کتاب مقدس ، انجیل متی  باب‌های ۵ تا ۷ توسط عیسی مسیح اعلام گردیده است. عیسی خداوند روش زندگی را تعیین کرده است. او در این موقعیت خاص، بیشتر شاگردان خود را مخاطب قرار داد، اما دیگران نیز گوش فرا داده، از تعلیم او شگفت زده شدند (متی ۷: ۲۸). در بخش اول دریافتم که هدف عیسی مسیح خداوند برای ساختن بنیاد ما از«مسکین شدن در روح» که به معنی خالی شدن از خود است تعلیم می دهد. پیش از آنکه بتوانیم با برکات خدا پر شویم، ابتدا باید خالی شویم.هر انسانی به طور طبیعی پُر از خودخواهی و تکبر است. این امر «انسانیت کهنۀ ما» یا طبیعت قدیمی نامیده می‌شود . بنابراین، درست از همان آغاز باید درک کنیم که داشتن زندگی مسیحی و پیروی از تعالیم عیسی، با تکیه بر قدرت خودمان غیر ممکن است.  

  بخش دوم


خوشابحال‌ ماتمیان‌، زیرا ایشان‌ تسلی خواهند یافت‌.


شاید بارها این  قسمت کلام خداوند را خوانده ایم . اما بیایید باهم امروز عمیق تر به این آیات توجه کنیم . این باب از تعالیم بسیار اساسی کلام خداوند می باشد که بنیان ایمان ما را، از زیر بنا تا بام بر صخره استوار  میسازد .  راز خوشبختی واقعی در این است که برای ما مکاشفه شود او(عیسی مسیح خداوند) فقط  در چنین عمارتی ساکن میگردد ،  . پس دوست خوب من در این چند بخش ( خوشبختی واقعی ) با ما باشید . ایمان دارم اگر با هم اجازه دهیم ، مسیح (معمارعمارت ما ) خانه ای محکم و استوار و ابدی برای خود بر صخره از ما بنا خواهد کرد . آمین





هنگامی که عیسی می‌گوید که باید ماتم بگیریم، منظورش چیست؟ منظور او اینست: ما باید برای گناهانمان ماتم بگیریم. وی در مورد اندوه روحانی صحبت می‌کند نه اندوه دنیوی. پیش از آنکه بتوانیم شادی نجات را دریافت کنیم، باید ابتدا برای گناهانمان ماتم گرفته باشیم. چنین ماتمی منتهی به توبه می‌شود. غمی که برای خداست، منشأ توبه می‌باشد به جهت نجات که از آن پشیمانی نیست؛ اما غم دنیوی منشأ موت است (دوم قرنتیان ۷: ۱۰).
چقدر برای گناهانمان ماتم می‌گیریم؟ما معمولاً ماتم نمی‌گیریم و به جای آن، گناهانمان را «اشتباه» می‌خوانیم. لیکن خدا آنها را گناه می‌نامد. تا زمانی که به گناهانمان به همان طریقی که خدا به آنها نگاه می‌کند، نگاه نکنیم، حقیقتاً توبه نمی‌کنیم.


ماتمیان تسلی خواهند یافت. هنگامی که از گناهانمان توبه می‌کنیم، مسیح ما را تسلی می‌دهد. وقتی به خویشتن می‌نگریم، ماتم می‌گیریم؛ وقتی به مسیح می‌نگریم، امید و آرامش و شادی می‌یابیم. بدون اندوه، شادی نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ وبدون توبۀ حقیقی، نجات نمی‌تواند به وقوع پیوندد.

دوست عزیزم ایمان دارم از این قسمت و بخش اول (خوشبختی واقعی) مسیح زیربنائی محکم از ما خواهد ساخت نه ما با تلاش شخصی خویش . تا فردا که بخش دوم را با هم  خواهیم بود بر این قسمت امروز در تعمق واطاعت از کلام
وهمکاری  با معمار خانه خداوند باشیم .

 کلام خداوند در قرنتیان اول باب سه آیه سیزده ، میفرماید:
    اما زمانی خواهد رسید، یعنی همان روزی که مسیح همه را داوری خواهد نمود، که کار هر معمار مورد آزمایش قرار خواهد گرفت تا معلوم شود با چه مصالحی عمارت را ساخته است . کار هر شخص از آتش گذرانده خواهد شد تا ارزش و اصالت آن مشخص گردد. آمین
برای باز کردن بخش سوم لطفا این قسمت را کلیک کنید..... 
http://sakhrenejatiran.blogspot.co.at/2013/12/blog-post_1585.html


موعظه سر کوه ، خوشبختی واقعی : بخش اول

 بزرگترین موعظه‌ای که تا کنون ایراد شده، یعنی موعظۀ سرکوه، می باشد که در کتاب مقدس ، انجیل متی  باب‌های ۵ تا ۷ توسط عیسی مسیح اعلام گردیده است. عیسی خداوند روش زندگی را تعیین کرده است. او در این موقعیت خاص، بیشتر شاگردان خود را مخاطب قرار داد، اما دیگران نیز گوش فرا داده، از تعلیم او شگفت زده شدند (متی ۷: ۲۸).

  بخش اول


 «خوشابحال‌ مسكینان‌ در روح‌، زیرا ملكوت‌آسمان‌ از آن‌ ایشان‌ است‌.

شاید بارها این  قسمت کلام خداوند را خوانده ایم . اما بیایید باهم امروز عمیق تر به این آیات توجه کنیم . این باب از تعالیم بسیار اساسی کلام خداوند می باشد که بنیان ایمان ما را، از زیر بنا تا بام بر صخره استوار  میسازد .  راز خوشبختی واقعی در این است که برای ما مکاشفه شود او(عیسی مسیح خداوند) فقط  در چنین عمارتی ساکن میگردد ،  . پس دوست خوب من در این چند بخش ( خوشبختی واقعی ) با ما باشید . ایمان دارم اگر با هم اجازه دهیم ، مسیح (معمارعمارت ما ) خانه ای محکم و استوار و ابدی برای خود بر صخره از ما بنا خواهد کرد . آمین


 خوشا به حال مسکینان در روح. این نخستین تعلیم ثبت شدۀ عیسی است و شاید یکی از مهم ترین تعالیم او باشد. زیرا بدون مسکین بودن در روح، هیچکس نمی‌تواند وارد ملکوت آسمان گردد. جهان می‌آموزد که برای برخورداری از برکت، باید قدرتمند، ثروتمند و متکی به خود بود. اما این اشتباه بزرگی است . عیسی می‌آموزد که برای دریافت برکت واقعی، باید ابتدا مسکین شد.
«مسکین شدن در روح» به معنی خالی شدن از خود است. پیش از آنکه بتوانیم با برکات خدا پر شویم، ابتدا باید خالی شویم.هر انسانی به طور طبیعی پُر از خودخواهی و تکبر است. این امر «انسانیت کهنۀ ما» یا طبیعت قدیمی نامیده می‌شود (رومیان ۶: ۶). عیسی ابتدا طبیعت گناهکار ما را محکوم می‌کند، سپس کسانی را که مسکین درروح اند نجات می‌دهد. بنابراین، مسکین در روح بودن به این معنی نیز هست که اعتراف کنیم که سزاوار محکومیت هستیم. در ضمن، به این معنی است که اعتراف کنیم که در ... خطایا و گناهان مُرده ایم (افسسیان ۲: ۱).

بنابراین، درست از همان آغاز باید درک کنیم که داشتن زندگی مسیحی و پیروی از تعالیم عیسی، با تکیه بر قدرت خودمان غیر ممکن است. ما نالایق، محکوم شده و مُرده بودیم. اگر فکر کنیم که شایستگی داریم، اگر فکر کنیم که می‌توانیم با تکیه برقدرت خودمان از مسیح پیروی کنیم، در اینصورت مسکین در روح نشده ایم. هرکس که مسکین در روح نیست، خدا را ملاقات نکرده است. اگر حقیقتاً خدا را بشناسیم، مسکین در روح خواهیم شد. خدا آنقدر بزرگ، آنقدر قدرتمند و آنقدر قدوس و آنقدر نیکوست که به محض اینکه او را شناختیم، خود را در مقایسه با او مسکین و ضعیف خواهیم دید. مسکین در روح بودن به معنی کم جرأت یا هراسناک بودن نیست. مسکین بودن در روح خصلتی طبیعی نیست، بلکه خصلتی روحانی است. به راستی نیز تمامی این خوشا به حال‌های قید شده در آیه‌های ۳-۱۰ معرف خصلت‌های روحانی می‌باشند. مسکین در روح بودن به معنی فروتنی باطنی است.

بسیاری از افراد با زبان خود می‌گویند: «ضعیف هستم و هیچ کاری نمی‌توانم بکنم»، لیکن در دل خود آن را باور ندارند. آنها تنها این را می‌گویند تا بهانه‌ای باشد برای کار نکردن برای خدا. ایشان تنها ادعا می‌کنند که فروتن هستند. خدا تنها کسانی را می‌پذیرد که حقیقتاً خود را در برابر خدا فروتن می‌سازند. خدا فرموده است: «من در مکان عالی و مقدس ساکنم و نیز با کسی که روح افسرده و متواضع دارد. تا روح متواضعان را احیاء نمایم و دل افسردگان را زنده سازم » (اشعیا ۵۷: ۱۵). خدا با متکبران مخالفت می‌کند لیکن به فروتنان فیض می‌بخشد (امثل ۳: ۳۴؛ اول پطرس ۵: ۵). پطرس شاگرد اصلی عیسی، به طور طبیعی بی پروا بود و اعتماد به نفس زیادی داشت. لیکن هنگامی که برای نخستین بار پی برد که عیسی کیست، بر روی زانوان افتاده، گفت: «دور شو از من ای خداوند، زیرا مردی گناهکارم!» (لوقا ۵: ۸). پولس، رسول بزرگ نیز مردی بود مسکین در روح (اول قرنتیان ۲: ۱-۵؛ دوم قرنتیان ۳:۵؛ ۴: ۷؛ فیلیپیان ۳: ۷-۹). وسرانجام خود عیسی، با وجود اینکه خدا بود، به خاطر ما مسکین در روح شد (فلیپیان ۲: ۵-۸).

بنابراین به خاطر داشته باشیم که در نظر خدا، هیچ چیز نداریم که بتوانیم به آن افتخار کنیم. نمی‌توانیم به طبقه اجتماعی، نام، تحصیلات، مهارت‌ها و ثروت خود بنازیم. همۀ این چیزها بی ارزش و باطل است. ما نمی‌توانیم چیزی برای خدا به ارمغان ببریم. تنها می‌توانیم به صورت ظروف خالی به سوی خدا آییم. هنگامی که در پیشگاه او حاضر می‌شویم، دعا کنیم که در رحمت خود ما را با برکات روحانی پُر کند. پس زیر دست زورآور خدا فروتنی نمایید تا شما را در وقت معین سرافراز نماید (اول پطرس ۵: ۶).

دوست عزیزم ایمان دارم از این قسمت و بخش اول (خوشبختی واقعی) مسیح زیربنائی محکم از ما خواهد ساخت نه ما با تلاش شخصی خویش . تا فردا که بخش دوم را با هم  خواهیم بود بر این قسمت امروز در تعمق واطاعت از کلام
وهمکاری  با معمار خانه خداوند باشیم .

 کلام خداوند در قرنتیان اول باب سه آیه سیزده ، میفرماید:
    اما زمانی خواهد رسید، یعنی همان روزی که مسیح همه را داوری خواهد نمود، که کار هر معمار مورد آزمایش قرار خواهد گرفت تا معلوم شود با چه مصالحی عمارت را ساخته است . کار هر شخص از آتش گذرانده خواهد شد تا ارزش و اصالت آن مشخص گردد. آمین 
برای باز کردن بخش دوم لطفا اینجا را کلیک کنید..... 
http://sakhrenejatiran.blogspot.co.at/2013/12/blog-post_1585.html


۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

عیسی برة خدا !!


دوستان عزيز  ؛
وقتی در یوحنا 1: 36 و یوحنا 1: 29 مي خوانيم عیسی برة خدا خوانده شد، در واقع به او بعنوان قربانی کامل و بی عیب برای گناهان اشاره شد. برای اینکه بفهمیم مسیح که بود و چه کرد، باید از عهد عتیق شروع کنیم، چونکه نبوتهایی در آن است که در مورد آمدن مسیح بعنوان یک هدیة جرم و قربانی گناه صحبت می کند (اشعیاء 53: 10). در واقع، تمام سیستم قربانیها بوسیلة خدا در عهد عتیق برقرار شد و پایة آمدن عیسی مسیح را بنا کرد که قربانی کامل خدا برای پرداخت جریمة گناهان قوم او بود (رومیان 8: 3، عبرانیان 10).

قربانی بره ها رُل خیلی مهمی در زندگی مذهبی یهودیان و در سیستم قربانیها بازی می کرد. وقتی یحیی تعمید دهنده به عیسی بعنوان "برة خدا که گناه جهان را بر می دارد" اشاره کرد (یوحنا 1: 29)، یهودیانی که این را شنیدند احتمالا فورا فکر یکی از قربانیهای مهم را کردند. چون وقت عید فصح نزدیک بود، اولین فکر ممکن است فکر قربانی فصح بوده باشد. جشن فصح یکی از جشنهای اصلی یهودیان بود که به یادبود کار رهایی بخش خدا برای قوم اسرائیل از بند مصر هر سال برگزار می شد. در واقع، کشتن برة فصح و پاشیدن خون آن بر سر در خانه ها (خروج 12: 11-13) تصویر زیبایی از کار فدیة مسیح بر روی صلیب است. آنهایی که او برایشان مرد با خون او پوشیده شده اند و از فرشتة مرگ محافظت می شوند (از نظر روحانی).

قربانی مهم دیگری که در آن بره قربانی می شد، قربانی روزانه در معبد اورشلیم بود. هر صبح و هر بعد از ظهر، یک گوسفند در معبد برای گناهان قوم قربانی می شد (خروج 29: 38-42). این قربانیهای روزانه، مثل بقیة قربانیها، فقط برای این بودند که مردم را بطرف قربانی کامل مسیح بر روی صلیب راهنمایی کنند. درواقع، زمان مرگ مسیح بر صلیب همزمان با قربانی بعد از ظهر بود که در معبد گذرانیده می شد. در ضمن یهودیان در آن وقت با اشعیاء و ارمیاء، انبیای عهد عتیق آشنایی داشتند که آمدن کسی را پیشگویی کرده بودند که آورده می شد "مثل برة دست آموز که به مذبح برند" (ارمیاء 11: 19، اشعیاء 53: 7) و با شکنجه ها و قربانی آزادی اسرائیل را فراهم می کرد. البته، آن شخص کسی بجز عیسی مسیح نبود، "برة خدا".

درحالیکه عقیدة قربانی امرزه عجیب بنظر می آید، اما مفهوم پرداخت و بها چیزیست که هنوز و بسادگی قابل درک است. ما می دانیم که جریمة گناه مرگ است (رومیان 6: 23) و گناهان ما ما را از خدا دور می کنند. بعلاوه می دانیم که کتاب مقدس به ما یاد می دهد که ما همه گناه کرده ایم و هیچکدام در مقابل خدا بیگناه نیستیم (رومیان 3: 23). بخاطر گناهانمان، ما از خدا جدا شده ایم، و در مقابل او مجرم هستیم. بنابراین تنها امیدی که ما می توانیم داشته باشیم این است که او خود راهی برای ما مهیا کند تا بتوانیم با او آشتی کنیم و این همان کاری است که او کرد وقتیکه پسرش عیسی مسیح را فرستاد تا بر صلیب بمیرد. مسیح مرد تا فدیة گناهان ما را بپردازد یعنی فدیة گناهان کسانیکه به او ایمان آورند.

از طریق مرگ او بر صلیب بعنوان قربانی کامل برای گناه و از طریق قیام او که سه روز بعد از مرگش بود، اگر به او ایمان بیاوریم همین الان حیات ابدی را داریم. این حقیقت که خدا خودش هدیة قربانی و فدیة گناههان ما را تامین کرده است قسمتی از خبر خوش پر جلال و مجید انجیل است که بطور واضح در 1 پطرس 1: 18-21 می گوید "زیرا می دانید که خریده شده اید از سیرت باطلی که از پدران خود یافته اید نه به چیزهای فانی مثل نقره و طلا، بلکه به خون گرانبها چون خون برة بی عیب و بیداغ یعنی خون مسیح که پیش از بنیاد عالم معین شد لکن در زمان آخر برای شما ظاهر گردید که بوساطت او شما بر آن خدائیکه او را از مردگان بر خیزانید و او را جلال داد ایمان آورده اید تا ایمان و امید شما بر خدا باشد".

در پايان دوست بسيار عزيزم ؛
اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."
اگر اين دعاي ساده را با قلبي شکسته و توبه کار با خداي حي در چنين ايماني و شناختي داشته ايد ، مطمئن باش که از هم اکنون رابطه اي تو با خدا در عيسي مسيح ، رابطه اي پدر با فرزند است و او تو را در هر وقت و مکان مي شنود. اگر برايتان امکان دارد با ديگر ايمانداران مسيحي در کليسا يا خانه مشارکت و در خواندن کلام و گفتگو و پرستش و دعا همراهي کنيد . شما عزيزان مي توانيد با ما هم در ارتباط باشد و سئوالات و مسائل خود را در ميان گذاشته تا بتوانيم به کمک روح القدوس شما گلهاي باغ پدر آسماني را ياري نماييم.
در محبت و حفاظت دستان عيسي مسيح خداوند باشيد . آمين


۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

شاهکار خالق برای نجات مخلوقش در 2015 سال پیش

*** " تجسم یافتن راه و راستی و حیات بر شما گلهای باغ پدر مبــــــارک بــــــــاد " ***


                    

لوقا   باب ۲
  تولد عیسی در بیت لحم

 ۱ و در آن‌ ایام‌ حکمی‌ از اوغُسْطس‌ قیصر صادر گشت‌ که‌ تمام‌ ربع‌ مسکون‌ رااسم‌نویسی‌ کنند.  ۲ و این‌ اسم‌نویسی‌ اول‌ شد، هنگامی‌ که‌ کیرینیوس‌ والی‌ سوریه‌ بود.  ۳ پس‌ همه‌ مردم‌ هر یک‌ به‌ شهر خود برای‌ اسم‌نویسی‌ می‌رفتند.  ۴ و یوسف‌ نیز از جلیل‌ از بلده‌ ناصره‌ به‌ یهودیه‌ به‌ شهر داود که‌ بیت‌لحم‌ نام‌ داشت‌، رفت‌. زیرا که‌ او از خاندان‌ و آل‌ داود بود.  ۵ تا نام‌ او با مریم‌ که‌ نامزد او بود و نزدیک‌ به‌ زاییدن‌ بود، ثبت‌ گردد.  ۶ و وقتی‌ که‌ ایشان‌ در آنجا بودند، هنگام‌ وضع‌ حمل‌ او رسیده‌،  ۷ پسر نخستین‌ خود را زایید. و او را در قنداقه‌ پیچیده‌، در آخور خوابانید. زیرا که‌ برای‌ ایشان‌ در منزل‌ جای‌ نبود.




  چوپانان به ملاقات عیسی می روند

 ۸ و در آن‌ نواحی‌، شبانان‌ در صحرا بسر می‌بردند و در شب‌ پاسبانی‌ گله‌های‌ خویش‌ می‌کردند.  ۹ ناگاه‌ فرشته‌ خداوند بر ایشان‌ ظاهر شد و کبریایی‌ خداوند بر گرد ایشان‌ تابید و بغایت‌ ترسان‌ گشتند.  ۱۰ فرشته‌ ایشان‌ را گفت‌: “مترسید، زیرا اینک‌ بشارت خوشی عظیم‌ به‌ شما می‌دهم‌ که‌ برای‌ جمیع‌ قوم‌ خواهد بود.  ۱۱ که‌ امروز برای‌ شما در شهر داود، نجات‌ دهنده‌ای‌ که‌ مسیح‌ خداوند باشد متولد شد.  ۱۲ و علامت‌ برای‌ شما این‌ است‌ که‌ طفلی‌ در قنداقه‌ پیچیده‌ و در آخور خوابیده‌ خواهید یافت‌.”  ۱۳ در همان‌ حال‌ فوجی‌ از لشکر آسمانی‌ با فرشته‌ حاضر شده‌، خدا را تسبیح‌ کنان‌ می‌گفتند:  ۱۴ “خدا را در اعلی‌علیین‌ جلال‌ و بر زمین‌ سلامتی‌ و در میان‌ مردم‌ رضامندی‌ باد.”  ۱۵ و چون‌ فرشتگان‌ از نزد ایشان‌ به‌ آسمان‌ رفتند، شبانان‌ با یکدیگر گفتند: “الان‌ به‌ بیت‌لحم‌ برویم‌ و این‌ چیزی‌ را که‌ واقع‌ شده‌ و خداوند آن‌ را به‌ ما اعلام‌ نموده‌ است‌ ببینیم‌.”  ۱۶ پس‌ به‌ شتاب‌ رفته‌، مریم‌ و یوسف‌ و آن‌ طفل‌ را در آخور خوابیده‌ یافتند.  ۱۷ چون‌ این‌ را دیدند، آن‌ سخنی‌ را که‌ درباره‌ طفل‌ بدیشان‌ گفته‌ شده‌ بود، شهرت‌ دادند.  ۱۸ و هر که‌ می‌شنید از آنچه‌ شبانان‌ بدیشان‌ گفتند، تعجب‌ می‌نمود.  ۱۹ اما مریم‌ در دل‌ خود متفکر شده‌، این‌ همه‌ سخنان‌ را نگاه‌ می‌داشت‌.  ۲۰ و شبانان‌ خدا را تمجید و حمدکنان‌ برگشتند، به‌سبب‌ همه‌ آن‌ اموری‌ که‌ دیده‌ و شنیده‌ بودند چنانکه‌ به‌ ایشان‌ گفته‌ شده‌ بود.  آمین

دعوت به یک ضیافت بزرگ ، بله ضیافتی که شما هم به آن دعوت شده اید

 دوستان هفته ای که در آن هستیم از دیدگاه جهان مسیحیت و مرجع آن، کتاب مقدس ، هفته ای بسیار مهمی است ، که در تاریخ ثبت گردیده و هر شخصی  با مطالعه و تعمق در آن ، به محبتی عظیم و آگاپه خواهد رسید . این محبت را خدا در دو هزار سال پیش به انسانهای روی زمین هدیه کرد . در انجیل مقدس ؛ یوحنا باب سه می بینیم که او چه محبت عظیمی را به انسان نشان می دهد و همچنین ، عشق و دوست داشتن خود را به تمامی مردم جهان ثابت می نماید . زیرا خدا جهان‌ را اینقدر محبت‌ نمود که‌ پسر یگانه‌ خود را داد تا هر که‌ بر او ایمان‌ آورد، هلاک‌ نگردد بلکه‌ حیات‌ جاودانی‌ یابد ( یوحنا باب ۳ آیه ۱۶ ). بله عزیزان خداوند ، در جسم انسانی آشکار می گردد و این تجسم را بعنوان پسر یگانه خدا می بینیم ( پسر خدا ، به معنی روح خدا در جسم انسان و بُعد روحانی دارد ) . او در لباس انسانی مدت سی وسه سال بر روی زمین زندگی کرد و به مدت سه سال و نیم شاگردانی را که خود برگذیده بود تعلیم می داد و در این مدت آیات و معجزات بزرگی را از خود صادر نمود که هر کدام پنجره ای است از خداوندی عیسی مسیح . او در این هفته می رود تا جسم خود را بر روی صلیب ، فدیه گناهان تمامی انسانهای روی زمین گرداند جمعه ای که دیوار جدای بین خالق و مخلوق برداشته می شود . عیسی مسیح  در این هفته چند تعلیم مهمی را به شاگردان می آموزد . یکی از این تعالیم " دعوت به یک ضیافت عظیم " می باشد که با مثل آن را اعلام می کند . در انجیل لوقا  باب ۱۴ عیسی مسیح قوم یهود را به این ضیافت دعوت می نماید . دوستان خوب من ، بهتر است کتاب مقدس خود را باز نموده و با هم این آیات زیبا و حیات بخش بخوانیم و در آن تعمق نمایم . اگر کتاب مقدس را در دسترس ندارید ، شما میتوانید در صفحه اصلی سایت آن را دانلود کنید و بر روی رایانه یا موبایل خود وارد کنید و از آن استفاده نماید . دوستان در بین مقاله آیات دیگری هم اعلام شده که اگر دوست دارید آنها را هم بخوانید . ایمان دارم که باعث برکتتان خواهد شد . آمین 

  لوقا   باب ۱۴
  مَثَل ضیافت بزرگی
 ۱۵ آنگاه‌ یکی‌ از مجلسیان‌ چون‌ این‌ سخن‌ را شنید گفت‌: “خوشابحال‌ کسی‌ که‌ در ملکوت‌ خدا غذا خورد.” ۱۶ به‌ وی‌ گفت‌: “شخصی‌ ضیافتی‌عظیم‌ نمود و بسیاری‌ را دعوت‌ نمود.  ۱۷ پس‌ چون‌ وقت‌ شام‌ رسید، غلام‌ خود را فرستاد تا دعوت‌ شدگان‌ را گوید، بیایید زیرا که‌ الحال‌ همه‌ چیز حاضر است‌.  ۱۸ لیکن‌ همه‌ به‌ یک‌ رای‌ عذرخواهی‌ آغاز کردند. اولی‌ گفت‌: مزرعه‌ای‌ خریدم‌ و ناچار باید بروم‌ آن‌ را ببینم‌، از تو خواهش‌ دارم‌ مرا معذور داری‌  ۱۹ و دیگری‌ گفت‌: پنج‌ جفت‌ گاو خریده‌ام‌، می‌روم‌ تا آنها را بیازمایم‌، به‌ تو التماس‌ دارم‌ مرا عفو نمایی‌.   ۲۰ سومی‌ گفت‌: زنی‌ گرفته‌ام‌ و از این‌ سبب‌ نمی‌توانم‌ بیایم‌.  ۲۱ پس‌ آن‌ غلام‌ آمده‌ مولای‌ خود را از این‌ امور مطلع‌ ساخت‌. آنگاه‌ صاحب‌ خانه‌ غضب‌ نموده‌، به‌ غلام‌ خود فرمود: به‌ بازارها و کوچه‌هـای‌ شهر بشتاب‌ و فقیران‌ و لنگان‌ و شلان‌ و کوران‌ را در اینجا بیاور.  ۲۲ پس‌ غلام‌ گفت‌: ای‌ آقا آنچه‌ فرمودی‌ شد و هنوز جای‌ باقی‌ است‌.  ۲۳ پس‌ آقا به‌ غلام‌ گفت‌: به‌ راهها و مرزها بیرون‌ رفته‌، مردم‌ را به‌ الحاح‌ بیاور تا خانه‌ من‌ پر شود.  ۲۴ زیرا به‌ شما می‌گویم‌ هیچ‌یک‌ از آنانی‌ که‌ دعوت‌ شده‌ بودند، شام‌ مرا نخواهد چشید.” آمین
  
یهودیان غالبا ملکوت خدا ( زیستن در حضور خدا ) را به ضیافتی عظیم و شاد تشبیه می‌کردند (متی ۲۲: ۱-۲). بعد از آنکه عیسی سخن خود را در مورد شیوۀ دعوت افراد به پایان  رساند (آیه‌های ۱۲-۱۳ در لوقا ۱۴ )، یکی از حاضرین در مجلس فورا گفت: «خوشا بحال کسی که در ملکوت خدا غذا خورد.» منظور او این بود: ما یهودیان چه امتیازی داریم، زیرا که تنها ما هستیم که در آن ضیافت دعوت خواهیم داشت.

عیسی برای پاسخ به آن مرد، مثلی دیگری آورد. او این مثل را بیان نمود تا به یهودیان هشدار دهد که در حال از دست دادن جای خود در ضیافت خدا می‌باشند ( متی ۲۲: ۱-۱۴). شخصی... بسیاری را دعوت نمود. آن شخص خدا است و میهمانان یهودیان می‌باشند. خدا ابتدا یهودیان را از طریق انبیای عهد عتیق دعوت نمود. سپس ایشان را برای بار آخر فرا خواند. وی غلام (خادم) خود مسیح را فرستاد تا به یهودیان بگوید که اینک ضیافت آغاز می‌شود. اما همۀ دعوت شدگان گفتند که نمی‌توانند بیایند و هر یک عذری آورد. عذرها واقعی بودند لیکن دلائل خوبی نبودند. در هر مورد، دعوت شدگان اگر می‌خواستند، می‌توانستند بیایند. اما به جای آن، چیزهای دیگر را بالاتر از دعوت خدا قرار دادند.
   
 بنابراین، از آنجا که یهودیان نمی‌خواستند که به ضیافت بیایند و به آخرین دعوت خادم یعنی مسیح گوش فرا ندادند، خدا به جای آنها غیر یهودیان را دعوت کرد (متی ۲۱: ۴۳). وی ایشان را دعوت کرد «تا خانۀ من پُر شود». هیچ کس از ضیافت خدا محروم نمی‌ماند، مگر آنان که از آمدن امتناع می‌ورزند.
    
سپس عیسی به یهودیانی که به مثل گوش می‌دادند فرمود: «به شما می‌گویم هیچ یک از آنانی که دعوت شده بودند، شام مرا نخواهند چشید.» ضیافت، ضیافت عیسی بود. ضیافت به افتخار او بود. این ضیافت عروسی او بود (مکاشفه ۱۹: ۷-۹). لیکن یهودیان فرصت شرکت در آن را از دست داده بودند. آن مرد یهودی که ابتدا گفت: «خوشابحال کسی که در ملکوت خدا غذا خورد» حق داشت. لیکن در موقع مقرر، دعوت را رد کرد. وی فرصت غذا خوردن در ضیافت را از دست داد. زیرا که عیسی را نپذیرفت.
با وجود آنکه عیسی این مثل را در خانه فریسی خطاب به یهودیان گفت، باید به خاطر داشته باشیم که برای همگان، چه یهودی و چه غیر یهودی نوشته شده است، برای همه آنانی که از سوی مسیح به ضیافتش دعوت شده‌اند. تمام کسانی که سخنان مسیح را می‌شنوند، دعوت شده‌اند. مسیح امروزه خطاب به تو می‌فرماید: «به ضیافت من بیا!» پاسخ من و شما چیست؟ آیا ما نیز همانند یهودیان چیزهای دیگر را در اولویت قرار می‌دهیم؟ در اینصورت ما نیز فرصت غذا خوردن در ضیافت را از دست خواهیم داد. دوستان عزیز، بیایید غم و غصه‌های دنیوی خود و دلبستگی‌های مادی خود را ترک کنیم (متی ۱۰: ۳۷؛ مرقس ۱۰: ۲۹-۳۱). می‌توانیم روز دیگری به آنها بپردازیم. مسیح اکنون ما را فرا می‌خواند. پاسخ ما چه خواهد بود؟ 

هیچ انسانی نمی‌تواند داخل آسمان شود مگر آنکه خدا او را دعوت کرده باشد. اما انسان می‌تواند این دعوت را رد کند. هیچ انسانی نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ اما می‌تواند خود را از نجات محروم سازد، مسیح در ابتدا ما را طرد نمی‌کند: این ما هستیم که مسیح را رد می‌کنیم. عیسی فرمود: «هر که به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود» (یوحنا ۶: ۳۷). «آنکه به پسر ایمان آورده باشد، حیات جاودانی دارد و آنکه به پسر ایمان نیاورد، حیات را نخواهد دید، بلکه غضب خدا بر او می‌ماند» (یوحنا ۳: ۳۶). پس تصمیم با انسان انسان است که این محبت عظیم خدا را در این دعوت بزرگ می پذیرد یا آن را رد می کند !! .
چنانکه خدا مسیح را به جهان فرستاد تا بشر را به ضیافت خود دعوت کند، مسیح نیز ما را به جهان فرستاد تا همنوعان خود را به ضیافت او دعوت نماییم (یوحنا ۱۷-۱۸).

 در پایان ، سئوالی از شما برادر و خواهر ایماندار عزیزم  به عیسی مسیح دارم ؛  آخرین بار که کسی را به ضیافت مسیح دعوت کرده ایم، کی بود؟  با ما در از طریق همین سایت در ارتباط باشید و نظرات و سئوالات خود را برای ما ارسال دارید .

در فیض و محبت عیسی مسیح خداوند باشید . آمین

۱۳۹۲ آذر ۲۴, یکشنبه

انتقاد و حکم کردن دیگران

عزیزان ؛ در ابتدا باید دو نوع حکم را از یکدیگر متمایز سازیم: یکی حکم کردن برعمل و رفتار شخص دیگری است و دیگری حکم کردن برشخصیت و وجود او. عیسی در مورد نوع دوم در کلام مقدس صحبت می‌کند یعنی حکم کردن بر خود انسان.
ما نباید در مورد شخصیت، انگیزه ها، اندیشه‌ها و زندگی باطنی کسی قضاوت کنیم. تنها خدا است که میتواند چنین قضاوتی کند. پولس چنین نوشت: تو کیستی که بر بندۀ کسی دیگر حکم می‌کنی؟ او نزد آقای خود ثابت یا ساقط می‌شود (رومیان ۱۴:۴).
عیسی درلوقا ۱۸: ۱۱ داستان فریسی یی را مثال آورد که به شکل نادرست دیگران را مورد قضاوت قرار می‌داد. این فریسی می‌گفت: «خدایا تو را شکر می‌کنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر.» فریسی با گفتن این مطلب، درمورد باجگیری که در کنار او ایستاده بود، قضاوت می‌کرد. در واقع او می‌خواست بگوید: «من خوب هستم و تو خوب نیستی.»

چنین برخورد محکوم کننده و اهانت باری نسبت به دیگران خطا است. ما نباید هرگز این چنین قضاوت کنیم. آنانی که شیبه آن فریسی هستند، همواره در صدد یافتن خطاهای دیگران می‌باشند. ایشان همواره سعی می‌کنند که دیگران را «پایین بیاورند.» ایشان خوشحال می‌شوند که کسی بلغزد و تسلیم گناه شود. ایشان مایل هستند که چیزهای بدی در مورد دیگران بشنوند (رومیان ۱۴: ۱۰، ۱۳). چنین حالت محکوم کننده و قضاوت کننده برخلاف محبت است (اول قرنتیان ۱۳: ۴، ۶-۷). با اینحال نوع دیگری از قضاوت وجود دارد که صحیح و ضروری است، و آن قضاوت بر اعمال بیرونی دیگران است. ما نباید گناهکار را بلکه گناه او را مورد قضات و حکم قرار دهیم. ما باید کردار و گفتار دیگران را مورد قضاوت قرار دهیم. عیسی فرمود: «از انبیای کذبه احتراز کنید» . ما باید انبیاء و معلمین دروغگو را تشخیص دهیم و تعلیم ایشان را با تعلیم کتاب مقدس مقایسه نماییم. عیسی فرمود: «آنچه مقدس است به سگان مدهید» . منظور از «سگان» مخالفین خدا می‌باشند. ایشان از خدا اطاعت نمی‌کنند. ما باید قادر باشیم که دشمنان خدا را تشخیص دهیم. عیسی فرمود که قادر خواهیم شد که ایشان را از میوه هایشان تشخیص دهیم . بنابراین باید میوۀ ایشان را مورد قضاوت قرار دهیم.

افرادی که داری مسئولیت هایی هستند نیز باید درمورد اعمال انسانها قضاوت کنند. قضات باید در دادگاه قضاوت کنند. رهبران در کلیسا باید افراد تحت اقتدار خود را انضباط کنند (اول قرنتیان ۵: ۱، ۳-۴). اما حتی کسانی که درمقام و مسئولیتی قرار دارند و باید درمورد دیگران قضاوت کنند، نمی‌توانند همه چیز را در مورد شخصی که مورد قضاوت و تأدیب قرار می‌دهند، بدانند. تنها خدا می‌تواند درمورد انسان حکمی مطلقاً صحیح و نهایی صادر کند، زیرا که تنها خدا همه چیز را می‌داند. مسیح فرمود : حکم مکنید تا بر شما حکم نشود. اگر دیگران را بطریقی نادرست داوری کنیم، خدا ما را داوری خواهد کرد؛ اگر دیگران را محکوم کنیم، خدا ما را محکوم خواهد کرد اگر دیگران را ببخشیم، خدا ما را خواهد بخشید (لوقا ۶: ۳۷). خدا ما را هنگامی که گناهکار بودیم بخشید. اگر دیگران را نبخشیم، بدین معنی است که بخشایش خدا را دریافت نکرده ایم و نمی‌دانیم بخشیدن یعنی چه. ما محکوم هستیم (متی ۶: ۱۴-۱۵).

بنابراین خدا همان رفتاری را با ما خواهد داشت که ما با دیگران داریم. به همان طریقی که درمورد دیگران قضاوت می‌کنیم. خدا نیز ما را مورد قضاوت قرار خواهد داد. خدا همانقدر به ما رحمت خواهد کرد که ما نسبت به دیگران رحمت نشان می‌دهیم. هرقدر به دیگران بدهیم، خدا نیز به ما خواهد داد. در لوقا ۶: ۳۸ عیسی چنین می‌فرماید: «بدهید تا به شما داده شود، زیرا پیمانۀ نیکوی افشرده و جنبانیده و لبریز شده را در دامن شما خواهند گذارد.» در اینجا به پیمانه آرد اشاره شده است. خدا پیمانه را پُر خواهد کرد. خدا خسیس نیست او بسیار سخاوتمند است. هر آنچه که بدهیم، آن را بطور کامل باز خواهد گرداند و حتی بیشتر از آن را (مرقس ۴: ۲۴). در روز جزا، همگی در برابر تخت قضاوت خدا خواهیم ایستاد (رومیان ۱۴: ۱۰). حتی کسانی که نجات یافته اند، باید به خاطرکارهایشان مورد قضاوت قرار گیرند (اول قرنتیان ۵: ۱۰). ما به خاطر هر کلمۀ نسنجیده‌ای که بر زبان آورده ایم، مورد قضاوت قرار خواهیم گرفت (متی ۱۲: ۳۶-۳۷). بنابراین به تعلیم این آیه‌ها به دقت توجه کنیم. دیگران را محکوم نکنیم، بلکه به ایشان رحمت نشان دهیم. زیرا که در روز جزا، به رحمت زیاد خدا نیاز خواهیم داشت.
    
هنگامی که کسی را می‌بینیم که خطایی کرده یا مرتکب گناهی می‌شود، خیلی سریع او را متهم می‌کنیم و مورد انتقام قرار می‌دهیم. فکر می‌کنیم که این وظیفۀ ما است که خطاهای دیگران را با انگشت نشان دهیم. اما به گفتۀ عیسی با این کار، مرتکب ریاکاری می‌شویم. می‌کوشیم غباری را از دل برادرمان بزداییم، اما متوجه نیستیم که دل خودمان را گل و لای فرا گرفته است و باید پاک شود. به خاطر چوبی که در چشم خودمان هست، نمی‌توانیم کاه باریک را در چشم برادرمان درست ببینیم و آن را بیرون بیآوریم. گناه خود ما، ما را از لحاظ روحانی کور می‌گرداند و این مثل این است که چوبی در چشم داشته باشیم. هنگامی که سعی می‌کنیم خطای برادرمان را بزرگ جلوه دهیم، شبیه به پزشک کوری هستیم که در صدد معالجه چشم دیگری است. یک بار یهودیان زنی را در حال ارتکاب زنا گرفتند و خواستند که برطبق شریعت یهود او را سنگسار کنند (یوحنا ۸: ۱-۱۱). عیسی به ایشان فرمود: «کسی از شما که گناهی نکرده است، اولین سنگ را به او بزند» (یوحنا ۸: ۷). آن یهودیان به خاطر گناه خودشان، شایستۀ حکم کردن بر زن نبودند.

کسانی ریاکارند که ظاهراً خود را عادل نشان می‌دهند، لیکن باطناً شریر هستند. افرادی هستند که زبانشان یک چیز می‌گوید، لیکن در دل خود چیز دیگری را باور دارند. گفتار ایشان بی ثبات است. ظاهراً برای گناه برادرشان نگران هستند، لیکن در خفا خوشحالند که برادرشان گناه ورزیده است. سعی آنان این است که گناه خفیف برادرشان را بزرگ سازند، لیکن تلاشی برای برطرف ساختن گناه خود نمی‌کنند، گناهی که بزرگ و آشکار است و همانند چوبی در چشمشان می‌باشد. عیسی مسیح باز در کلام می فرماید :ای ریاکار، اول چوب را از چشم خود بیرون کن. «چوب» ما ریاکاری ما است، روحیۀ انتقاد کننده و محکوم کنندۀ ما است. «چوب» تکبر و عادل شمردن خویشتن است. برادر ما هر گناهی که ورزیده باشد، روح انتقاد و محکوم کردن که در ماست، گناهی بزرگتر است. در این مورد بیندیشید. به جای انتقاداز دیگران، بگذارید که از خود انتقاد کنیم (اول قرنتیان ۱۱: ۳۱). بگذارید که چوب را از چشم خود درآوریم. در آوردن چوب از چشم کار ساده‌ای نیست. کاری است تحقیر کنده و دردآور. لیکن باید این کار را بکنیم.

با بیرون آوردن چوب از چشم خود، فروتن شده، با دیگران همدلی بیشتری خواهیم کرد. هنگامی که از خود انتقاد کنیم، د یگر سایرین را مورد انتقاد قرار نخواهیم داد. نه تنها این، بلکه قادر خواهیم شد که به روشنی ببینیم. قادر خواهیم شد برادر خود را آن گونه که خدا او را می‌بیند، ببینیم؛ به او با محبت و رحمت خواهیم نگریست. بله در اینصورت، «خس» را در چشم او خواهیم دید و خواهیم خواست که به او کمک کنیم و خس را از چشمش بیرون آوریم (غلاطیان ۶: ۱). بدین ترتیب روح انتقاد و محکوم کردن در ما متوقف خواهد شد. در فیض و برکت دستان پُر محبت خداوندمان عیسی مسیح باشید . آمین


  

۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

چشیدن طعم عشق و رابطه عاشقانه واقعی در گرو شناخت اوست!!!

دوستان گرامی ، عیسی مسیح ( تجلی و تجسم روح خدا در جسم ) اسامی و لقب‌های بسیاری دارد. نام «عیسی» یعنی «کسی که نجات می‌دهد». ما معمولا لقب «مسیح» را به نام او اضافه می‌کنیم. واژه «مسیح» از واژۀ عبری «ماشَیخ» گرفته شده شده است «مسیح» یا «ماشیخ» به معنی «مسح شده» یا «کسی که خدا او را برای خدمت مسح کرده» می‌باشد.

زمانی که عیسی چشم به جهان گشود، یهودیان چند صد سال بود که در انتظار آن شخص «مسح شده» بودند. اشعیای نبی در مورد ماشیخ موعود نوشته بود که او کسی است که گناهان و غمهای انسانها را بر خود می‌گیرد (اشعیا ۵۳: ۱-۱۲)؛ او نوشته بود که مسیح حتی خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد (اشعیا ۹: ۶). با وجود این، یهودیان در انتظار پادشاهی بودند که ایشان را در راه پیروزی سیاسی بر امپراطوری روم رهبری نماید. آنان اعتقاد نداشتند که ماشیخ موعود، پسر خدا خواهد بود که باید همانند یک انسان بر زمین بیاید و اینکه بر صلیب بمیرد.  اصطلاحات «پسر خدا» و «پسر انسان» اصطلاحات دیگری هستند که در مورد عیسی به کار گرفته شده اند (به مرقس ۲: ۱۰، یوحنا ۱: ۱۴، ۱۸، ۳۴ و ۵: ۲۵-۲۷). واژه «پسر خدا» معمولا بر الوهیت عیسی تاکید دارد و واژه «پسر انسان» معمولا بر نقش او به عنوان مسیح. در عهد عتیق، مسیح «پسر انسان» نامیده شده است. (دانیال ۷: ۱۳-۱۴). اگر چه این مسیح یا «پسر انسان» از آسمان نازل می‌شد و پرستشی را که شایسته خدا بود، برای خویشتن می‌پذیرفت، اما عیسی در طول زندگی بشری خود، هر گاه که واژه «پسر انسان» را به کار می‌گیرد، بر انسانیت خود تاکید دارد (متی ۸: ۲۰؛ ۱۱: ۱۹؛ ۱۷: ۲۲-۲۳). این واژه‌ها در متی ۲۶: ۶۳-۶۵، به شکل مترادف و هم معنی به کار رفته اند.
ما باید در مورد عیسی مسیح دو موضوع را مدنظر داشته باشیم: نخست آن که وی کاملا انسان؛ دوم آن که او کاملا خدا نیز هست. او هم انسان است و هم خدا (رومیان ۱: ۳-۴).

عیسی خدا است 


عیسی از خصوصیاتی الهی برخوردار است. او موجودی ازلی است که همواره خدا بوده است (یوحنا ۱: ۱-۲، ۱۷: ۱-۵). عیسی در آفرینش جهان نقش داشته است (یوحنا ۱: ۳، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲). خدا در عیسی بوده و عیسی در خدا (یوحنا ۱: ۱۰، ۱۷: ۲۱، ۲۳). عیسی پسر یگانه یا نخست زاده خدا خوانده شده است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، کولسیان ۱: ۱۵، ۱۸، عبرانیان ۱: ۶). کتاب مقدس به شکل مشخص خاطر نشان می‌سازد که عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱: ۱۸، ۱۴: ۹) و نیز این که او صورت خدای نادیده (کولسیان ۱: ۱۵) و خاتم جوهر خدا است (عبرانیان ۱: ۳). کتاب مقدس همچنین خاطر نشان می‌سازد که عیسی با خدا یکی است (یوحنا ۱۰: ۳۰، ۱۷: ۱۱، ۲۲) و با او برابر است (فیلیپیان ۲: ۶). در واقع، کتاب مقدس صریحا اعلان می‌کند که عیسی خدا است (یوحنا ۱:، رومیان ۹: ۵، عبرانیان ۱: ۸). عیسی فقط از بخشی از الوهیت برخوردار نیست، بلکه پُری الوهیت در او ساکن است (کولسیان ۱: ۱۹، ۲: ۹). او کاملا خدا است.

عیسی انسان است


اما در عین حال، عیسی کاملا انسان است. اگر چه نطفۀ او توسط روح‌القدس بسته شد. اما او مادری داشت که انسان بود و به عنوان یک کودک قدم بدین جهان گذاشت (متی ۱: ۲۰، لوقا ۱: ۳۴-۳۵). اگر چه عیسی خدا بود، اما به شباهت مردمان شد (فیلیپیان ۲: ۷) انسانها می‌توانستند او را ببینند و لمس کنند (اول یوحنا ۱: ۱-۲)؛ او همانند انسانهای دیگر خسته، تشنه، و گرسنه می‌شد و همچون دیگر انسانها می‌گریست. عیسی آزموده شده در هر چیز به مثال ما است (عبرانیان ۴: ۱۵). همانند ما، عیسی نیز در مواردی که خدا آینده را بر او  مکشوف نمی‌ساخت، اطلاعی از آینده نداشت (مرقس ۱۳: ۳۲). اعتقاد به این موضوع که عیسی کاملا انسان شد، اهمیتی حیاتی دارد. یوحنا موضوع را آزمونی می‌داند برای تشخیص کسانی که روح خدا را دارند از آنانی که او را ندارند؛ او می‌گوید که انبیای دروغین و فریبکار، این موضوع را انکار می‌کنند که عیسی در جسم ظاهر شد (اول یوحنا ۴: ۱-۲).

بدعت‌هایی در مورد عیسی
کلیسا از همان ابتدای تاریخ خود، با اشخاصی روبرو شد که آموزه‌های نادرستی را در مورد عیسی تعلیم می‌دادند. حتی امروزه نیز اشخاصی هستند که با پیروی از تعالیم نادرست در مورد عیسی، در طریق گمراهی گام بر می‌دارند. این تعالیم نادرست را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد. نخستین گروه از تعالیم نادرست، این دیدگاه را مطرح می‌کنند که عیسی صرفا یک انسان بود و به هیچوجه خدا نبود. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند که عیسی معلم بزرگ اخلاق بود و خدا نیز او را تایید فرمود، اما خدا بودن عیسی را انکار می‌کنند.

دومین گروه از تعالیم نادرست، در نقطه مقابل تعلیم فوق قرار دارد، یعنی این دیدگاه را مطرح می‌سازد که عیسی خدا بود، اما انسان نبود. برخی از پیروان این گروه می‌گویند که عیسی تنها روح بود و بدنی هماند انسانهای دیگر نداشت. برخی  دیگر نیز می‌گویند که روح عیسی، روح یک انسان نبود، بلکه او فقط دارای روح خدا بود که در بدن انسانی ساکن شده بود. اما این دیدگاه نیز نادرست است زیرا عیسی انسانی کامل بود که هم دارای بدنی انسانی و هم دارای روح انسانی بود (عبرانیان ۲: ۱۷-۱۸).
سومین گروه از تعالیم نادرست، این است که عیسی از الوهیت برخوردار بود، اما این الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدای پدر قرار داشت. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، بر این عقید ه اند که بدن، ناپاک و گناه آلود است؛ لذا خدای پاک هرگز در بدن انسانی ظاهر نمی‌شود. بنابراین، پیروان این گروه معتقدند که عیسی از نظر الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدا قرار داشت، اما خود خدا نبود. این گروه (که نمی‌توان آنها را مسیحیان حقیقی دانست)، به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها عیسی گفته که پدر از وی بزرگتر است (یوحنا ۱۴: ۲۸). درست است که عیسی در این آیات پدر را بزرگتر از خود می‌داند، اما علتش این است که او در دوره زندگی بشری خود، در جسم انسانی بود و برای کاری خاص آمده بود. در آیات دیگر عیسی می‌گوید: «من و پدر یک هستیم» (یوحنا ۱۰: ۳۰)؛ « کسی که مرا دید پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹). یوحنا با صراحت می‌گوید که عیسی در ابتدا نزد خدا بود و او خدا بود (یوحنا ۱: ۱).  بنابراین، همانگونه که در سطور فوق دیدیم، عیسی کاملا خدا و کاملا انسان بود.

عمل عیسی مسیح


عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاهدارنده آن (کولسیان ۱: ۳، ۱۰، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲-۳ ). عیسی در آسمان نماند بلکه جلالی را که در آنجا داشت ترک کرد (یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان انسان دو دلیل مهم وجود دارد. دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی که ما به عیسی می‌نگریم، می‌توانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تا کنون خدا را ندیده است (یوحنا ۶: ۴۶)، اما عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱۲: ۴۵، ۱۴: ۷-۹). برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی گفت و انجام داد، نه تنها می‌توانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر نیکو و پر محبت است و گناهان ما را آمرزیده است، بلکه همچنین در می‌یابیم که او به همه نیازها و مسائل ما توجه دارد.
دومین دلیل برای تجسم عیسی، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس از عیسی به عنوان کسی سخن می‌گوید که به خاطر ما «فدا» شد، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را از گناه و لعنت آن رهایی بخشد (به مرقس ۱۰: ۴۵ و غلاطیان ۳: ۱۳ و تفسیر آن مراجعه کنید). عیسی بهای آزادی ما را با نقره یا طلا  نپرداخت، بلکه با خون گرانقدر خودش (اول پطرس ۱۴: ۱۸-۱۹). کفاره او ما را از قدرت ظلمت رهانیده، به ملکوت پسر محبت خود منتقل ساخت (کولسیان ۱۳: ۱۴).
خدای مقدس باید گناه را رد کرده، آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب، گناهان ما و مجازات آن را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی کفاره ما است، بدین معنی که او خواسته‌های بر حق خدایی مقدس را بر آورده ساخت (رومیان ۳: ۲۵، اول یوحنا ۲: ۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد تا گناهکاران را بیامرزد و در عین حال مقدس باقی بماند. زیرا وی به جای نادیده گرفتن گناه، آن را مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا بودیم، اما خدا ما را بواسطه عیسی مسیح (دوم قرنتیان ۵: ۱۸) و خون او (رومیان ۵: ۱، ۹: ۱۱، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با خود مصالحه داده است. با مرگ مسیح بر صلیب و ریخته شدن خون وی، ما آمرزش گناهان را به دست می‌آوریم، نه بدین معنی که  خدا گناهان ما را نادیده می‌گیرد، بلکه اینکه گناهان ما را بر می‌دارد (کولسیان ۲: ۱۳-۱۴، عبرانیان ۱۰: ۱۷) و ما را پاک می‌سازد (عبرانیان ۹: ۱۴، ۲۲، اول یوحنا ۱: ۷-۹) و با مرگ عیسی بر صلیب، او ابلیس را شکست داد و کار او را تباه ساخت (یوحنا ۱۲: ۳۱، عبرانیان ۲: ۱۴-۱۵). بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که عیسی مرض‌های ما را نیز بر صلیب بر خود گرفت؛ به این ترتیب، برای بدنهای ما شفا و برای روح‌های ما آزادی از ارواح شریر را به ارمغان آورد؛ ( اشعیا ۵۳: ۴-۵، متی ۸: ۱۶-۱۷، مرقس ۱: ۲۷). عیسی با قیام خود امکان قیام بدنی ما را فراهم ساخته و به ما حیات ابدی بخشیده است (یوحنا ۶: ۵۴-۵۸، ۱۱: ۲۵-۲۶، اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۲).

تمامی این برکات را عیسی با مرگ خود بر صلیب برای ما فراهم ساخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که هنوز ادامه دارد. عیسی در روز پنطیکاست، روح‌القدس را فرستاد تا به کلیسا قدرت بخشد (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۱۵: ۲۶-۲۷، اعمال ۲: ۱-۴)؛ او هنوز هم روح‌القدس خود را می‌فرستد .او وعده داده است که توسط روح‌القدس همواره همراه ما باشد (متی ۱۸: ۲۰، ۲۸: ۲۰، یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۸). عیسی در آسمان برای ما شفاعت می‌کند و ما را مدد می‌رساند و برای ما دعا می‌کند (رومیان ۸: ۳۴، اول یوحنا ۲: ۱). عیسی همچنان «سر» کلیسا است (افسسیان ۵: ۲۳، کولسیان ۱: ۱۸) و نیز بر همه چیز حاکم است (متی ۲۸: ۱۸، افسسیان ۱: ۲۰-۲۲، فیلپیان ۲: ۹-۱۱).

بی نظیر بودن مسیح


عیسی مانند رهبران مذهبی دیگر یا بنیان گذران مذاهب دیگر نیست. بسیاری از شخصیت‌های مذهبی یا خدا انگاشته شده اند یا انسان، اما نه هر دو. آن شخصیت‌های مذهبی که انسان انگاشته شده اند، مرده اند و هیچکس ادعا نکرده که مجددا از مردگان برخاسته اند.
عیسی تجسم واقعی خدا است. برخی تصور می‌کنند که عیسی فقط یک تجسم از تجسم‌های متعدد خدا است، اما چنین نیست. خدای زنده حقیقی تنها یک مجسم داشته است که همانا عیسی مسیح بوده است. کسی که ادعا می‌کند تجسم حقیقی خدا است، باید یک زندگی کاملا انسانی داشته باشد، اما در عین حال، با زندگی خود نشان دهد که کاملا خدا است (رومیان ۱: ۳-۴). کسی که ادعا دارد تجسم حقیقی خدا است، باید در زندگی خود عاری از گناه باشد. تنها عیسی زندگی یی کاملا انسانی داشت و در عین حال، این زندگی را بدون گناه سپری کرد (عبرانیان ۴: ۱۵، اول پطرس ۲: ۲۲). افرادی که در طول تاریخ ادعا کرده اند که تجسم خدا هستند، از چنین خصائصی برخوردار نبودند.
عیسی واسطه‌ای حقیقی بین خدا و انسان است، زیرا او هم خدا و هم انسان است (عبرانیان ۹: ۱۵). عیسی برای اینکه کفاره انسانها باشد، باید انسان می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۵). از سوی دیگر، حقیقتا باید خدا می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۴). و عیسی حقیقتا باید انسان می‌بود تا به جای انسان بتواند شیطان را شکست دهد (عبرانیان ۲: ۱۴-۱۷)؛ و برای اینکه به اندازه کافی نیرومند باشد که شیطان و ارواح شریر را شکست دهد، باید خدا می‌بود (کولسیان ۱۵: ۲۶، مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱).
عیسی فقط نقش یک راهنما را در طریق نجات ایفا نمی‌کند؛ او در واقع خودش این راه است (یوحنا ۱۴: ۶). عیسی نه تنها واعظی است که ما را تشویق می‌کند تا زندگی خدا پسندانه‌ای داشته باشیم، بلکه این قدرت را نیز به ما می‌دهد تا بتوانیم اینچنین زندگی کنیم. وی به ما قدرت می‌دهد تا عادل باشیم. عیسی توسط قدرت روح‌القدس به ما این آزادی را می‌دهد تا از اسارت گناه آزاد باشیم. عیسی نه تنها تعلیم صحیح را به ما می‌دهد، بلکه حیات ابدی نیز به ما می‌بخشد.
عیسی تنها طریق به سوی خدا است. «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی‌اید» (یوحنا ۱۴: ۶). پطرس رسول نیز می‌فرماید: «و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان ما باید نجات یابیم» (اعمال ۴: ۱۲).

در فیض و برکت دستان عیسی مسیح خداوند باشید. آمین