صخره نجات ایران

صخره نجات ایران
عیسی‌ بدو گفت‌: “ من‌ قیامت‌ و حیات‌ هستم‌. هر که‌ به‌ من‌ ایمان‌ آورد، اگر مرده‌ باشد، زنده‌ گردد. و هر که‌ زنده‌ بود و به‌ من‌ ایمان‌ آورد، تا به‌ ابد نخواهد مرد. آیا این‌ را باور می‌کنی‌؟ ”(یوحنا باب ۱۱ آیه ۲۵ تا ۲۶)

۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

جشــــــــــــــــــــن و شــــــــــــــــــــــــادی واقعی در تولد منجی جهان



اکنون 2013سال از به دنیا آمدن عیسای مسیح میگذرد و به سال 2014 نزدیک می شویم . خبر به دنیا آمدن عیسای مسیح  پر از غوغا و هیاهوست،چون ما خدای زنده را پرستش میکنیم. خداوندی که بخاطر جسم ما جسم گرفت، بخاطر تنبیه ما تنبیه شد، بخاطر مرگ ما مُرد و برای حیات ابدی ما از مرگ زنده شد. برای همین شادمان هستیم ، جشن میگیریم و شادی میکنیم و در مرگ او عزاداری نمی کنیم چون عیسی خداوند بر طبق گفته و پیشگوئی انبیا از هفتصد سال قبل و تکرار آن از زبان خود عیسی مسیح که از مردگان قیام خواهد نمود و همینگونه هم شد و خود را به پانصد نفر آشکار نمود و امروز امید ما مرده و در قبر خوابیده نیست . پس کامل شدن شادی ما در مردن و پس از سه روز قیام عیسی مسیح میباشد . آنچه در دوران جمعۀ صلیب بر ما میگذرد به مراتب پربارتر و از حیث روحانی پر از فضای پرستش و ستایش و یگانه شدن با نجات دهنده است تا روز تجسم او. در دوران مرگ عیسای خداوند بر صلیب، ما بیشتر به خود خداوند میاندیشیم، اینکه که بود؟ چه کرد؟!! چه برای ما انجام داد، و چه برای ما انجام خواهد داد؛ تا اینکه همین حالت و خلسۀ پاک روحانی را در دوران تجسم او داشته باشیم. ما باید به همان اندازه در روزهای تجسم یافتن عیسای مسیح، در روح پرستش و ستایش و یگانگی با او باشیم که در روزهای مرگ او بر صلیب هستیم. زیرا آن خداوندی که برای گناهان ما بر روی صلیب جان خود را داد؛ همان خداوندی است که روزی در قنداقی پیچیده شد و در آخوری در مکانی غریب، در بین مردمی غریب، در زمانی غریب به دنیا آمد. به نظر میرسد ما نمیتوانیم عظمت این پیام ساده را درک کنیم، اگر نتوانیم عظمت آنکه جسم گرفت و پا به دنیا گذاشت را با تمام فکر و جان و دل درک کنیم. برای اینکه در روزهای تجسم یافتن عیسای خداوند قبل از اینکه بیش از حد به فکر خرید هدایا و هیاهو و بلوای بازار باشیم، به فکر آنکه جسم گرفت و بر روی زمین آمد باشیم، باید ابتدا قادر باشیم بین آنکه مصلوب شد و آنکه بدنیا آمد راهی ایجاد کنیم و این دو را به هم متصل کنیم.

 بر طبق آیات کتابمقدس آنکه را جسم گرفت و بر روی زمین آمد. شما خود میتوانید با چشمانی تازه و نگاهی تازه به عظمت این تولد خیره شوید، و باشد که این فصل از سال را با تمام ابهت روحانی و روح پرستش و ستایش نجات دهنده بگذارنید و با تمام عظمت او یگانه شوید و او را ورا و مافوق تمامی غوغای تهی و شلوغی بازار ببینید. اشتباه نکنید از اینکه ایمانداران بخاطر تجسم عیسای مسیح شاد هستند، خانه های خود را با نورهای زیبا تزیین میکنند، جشن گرفته و مهمانیهای متعدد برپا میکنند، کلیسا تماما از شادی و شور غوغا پر میشود، اما اگر در بطن این شادی و این غوغا آن کس که به دنیا آمده بود، فراموش شود، تمام اعمال و شادی ما یک شریعت است، یک بت پرستی است، و یک اسراف وقت و انرژی و پول برای هیچ است. زیرا تمام اینها زمانی اهمیت پیدا میکنند که در مرکز تمام این ساعات و این روزها، این فعالیتها، این شادیها، این جنب و جوشها، عیسای خداوند و عظمت جسم گرفتن او و تجسم زمینی او باشد. برای ما ایمانداران به مسیح روز تولد مسیح باید به همان اندازه پر از جلال و شکوهمندی و دعا و ستایش باشد که روز جمعۀ صلیب اوست یا روز قیام او از مرگ. اما چگونه میتوانیم به چنین طرز تفکری برسیم؟ کافیست تا به اصالت تجسم عیسای مسیح و اینکه که بود که آنگونه جسم گرفت بیاندیشیم. و برای اینکار تنها یک منبع ناب و بی غش داریم و آن خود کتابمقدس است که توسط انسانهایی چند، که نه تنها پر شده از روح‏القدس و مجذوب شده به او بودند، بلکه شاهدین زندۀ این تجسم عظیم و زندگی و مرگ عیسای خداوند بودند.
سوال اینگونه آغاز میشود: براستی آن چه کسی بود که روزی در قنداق پیچیده و در آخوری خوابانیده شد؟
یوحنای رسول در آغاز انجیل خود در بارۀ عیسای مسیح اینگونه می نویسد که:" در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت." ( یوحنا 1: 1- 2 ) اجازه ندهید که به شما بگویند عبارت کلمه در اینجا منظور کلام خداوند است و نه مسیح. و اجازه ندهید به شما بگویند " کلمه " یعنی خود خدا، و خدا به دلیل عظمت و بزرگی او نمیتواند در یک بدن انسانی گنجانده شود. زیرا برای پاسخ به هر دو طرز تفکر اگر به آیۀ 14 همین فصل دقت کنید یوحنا به هر شک و شبهه‏ایی پایان داده است:" و کلمه جسم گرفت." در باب 10 آیه 30 انجیل یوحنا ، خود عیسی مسیح به وضوح خود را معرفی می کند که " من و پدر یک هستیم ". پس آن کلمه که " در ابتدا بود." خود عیسای مسیح میباشد. سپس یوحنا گفته است که:" همه چیز بواسطۀ او آفریده شد " اجازه بدهید فقط اندکی بر این تعمق کنیم. کلمۀ " همه چیز " هرگز نباید خیلی تند از چشم و فکر ما بگذرد. باید بر آن تعمق کنیم و این " همه چیز " را تجسم کنیم. و مگر تجسم آدمی چقدر میتواند باشد؟ اما به آن اندازه‏ایی که قادر هستیم میتوانیم تجسم کنیم:

ما دو منظومۀ داخلی و خارجی داریم که کرۀ زمین در آن واقع شده است. منظومه‏هایی که علم معتقد است بیش از بیلیونها سال عمر آنها میباشد. خورشید در مرکز هر دو منظومه قرار دارد. در منظومۀ داخلی ما خورشید را داریم، سپس مرکوری، ونوس، زمین و مارس. در منظومۀ خارجی، پس از سیارۀ مارس ما ژوپیتر را داریم، سپس ساتورن، اورانوس، نپتون  و آخرین آن پلوتون است. زمین سومین سیارۀ نزدیک به خورشید است. فاصلۀ زمین تا خورشید 150 میلیون کیلومتر است و پهنای خورشید تقریبا 332 هزار برابر زمین است. یک سفینۀ فضایی قادر است تنها 108000 کیلومتر را در یک ساعت طی کند. فقط برای دیدن عظمت این منظومه کافیست به آخرین سیارۀ منظومۀ خارجی یعنی پلوتون نگاه کنیم. فاصلۀ پلوتون تا به خورشید 6 میلیارد کیلومتر است، حجم آن 60 درصد کوچکتر از زمین و تقریبا 31 هزار درصد کوچکتر از اورانوس است. پایین ترین دمای این سیاره تقریبا 223 درجه زیر صفر میباشد.

اکنون به عظمت این خلقت نگاه کنید، و فراموش نکنید که این تنها منظومۀ شناخته شده توسط علم انسان است و هنوز منظومه‏های ناشناختۀ دیگری وجود دارد که هنوز به دید انسان نرسیده است! وقتی یوحنا نوشت:" همه چیز بواسطۀ او آفریده شد." و یا میگوید:" جهان بواسطۀ او آفریده شد." ( یوحنا 1: 10) و یا در مکاشفۀ خود خداوند به او میخوانیم که:" ای خداوند مستحقی که جلال و اکرام و قوت را بیابی زیرا که تو همۀ موجودات را آفریده‏ایی و محض ارادۀ تو بودند و آفریده شدند." ( مکاشفه 4: 11 ) و پولس رسول میگوید:" زیرا که در او همه چیز آفریده شد آنچه در آسمان  و آنچه بر زمین است از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات؛همه بوسیلۀ او و برای او آفریده شد." ( کولسیان 1: 16 ) و نویسندۀ رسالۀ عبرانیان میگوید:" بوسیلۀ او عالمها را آفرید."( عبرانیان 1: 2 ) دقیقا منظور آنها همان عیسای بود که روزی از نطفۀ انسانی پا به هستی گذاشت، در قنداقی پیچیده شد و در آخوری خوابانده شد. مخاطب این " او " در تمام این آیات هیچکس نیست و هیچکس گنجانده نمیشود و هیچکس شایسته و لایق نمیگردد و هیچکس برازنده نیست، مگر خود عیسای مسیح. اما تجسم ما باید فراتر از این برود. زیرا برای خلقت این همه بزرگی و این همه هستی، زمانی تعیین شده است و زمانی برای خلقت آنها بوده است، اما برای بودن عیسای مسیح خداوند، هیچ زمانی نبوده است. " در ابتدا کلمه بود." در ابتدا خورشید که پهنای آن سیصد هزار برابر زمین است وجود نداشت، اما " در ابتدا کلمه بود." در ابتدا 21 درصد اکسیژن جو زمین نبود که به انسان حیات بدهد، اما " در ابتدا کلمه بود." سپس بر طبق رای و ارادۀ الهی، بر طبق نقشۀ پدر آسمانی ما این " در ابتدا " آنقدر کوچک شد، آنقدر ملموس شد، آنقدر نزدیک شد،که توسط روح القدس خدا، در رحم کوچک زنی روستایی نقش گرفت، جسم گرفت و پس از نه ماه و نه روز، در حالی که در خون و آب پیچیده شده بود، و نافش به ناف زنی بسته شده بود، با اولین گریه بلند پا بر زمین گذاشت، شسته شد، و در قنداقی پیچیده شد، و در آخوری گذاشته شد تا بخوابد.

شگفتی این تجسم عظیم و این جسم گرفتن خداوند به خودی خود آنقدر عظیم و عجیب بود که، مادرش از بارداری او در شگفت شد و نمیتوانست باور کند. ملاقات کننده‏هایی از سرزمینی دور، مجوسیان ( ایرانیان) که کاملا بیگانه با فرهنگ و شریعت و دین یهود، با هدایای شگفت‏انگیز نه تنها به دیدار این نوزاد آمدند بلکه آمدند تا  به رو در افتند  و او را پرستش نمایند.( متی 2: 11) " به خوشی به حرکت آمد."( لوقا 1: 44 ) تمام اورشلیم و تمام رهبران مذهبی و دینی و سیاسی و حکومتی از این تجسم در آشوب و شگفت و ترس شدند زیرا یک پادشاه بدنیا آمده بود.( متی 2: 4 ) و تمام این عظمت، تمام این شگفتی، و تمام این خداوندی، و تمام این قدرت و صاحب خلقت و هستی و کهکشانها، و تمام این ابهت آفرینندگی هست و نیست، نامی بر خود گرفت که من و تو امروز بتوانیم آن را در اغوش خود بگیریم و او را از آن خود بدانیم:" عمانوئیل " یعنی خدا با ما. و این خدا با ما که همان طفل پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور بود، رشد کرد، و در بین ما زیست و انسانهای دیگر او را دیدند، لمس کردند، صدایش را شنیدند، با او خوردند و نوشیدند و قدم زدند و راه رفتند و سفر کردند و خوابیدند و بیدار شدند و خندیدند و گریه کردند. و تمام آن عظمت که آنگونه جسم گرفت و برای ما بر روی زمین آمد، آری برای ما، فقط برای ما، تا ما را از اسارت مرگ ابدی و زنجیرهای دوزخین گناه برای همیشه برهاند و ما را با خود به آسمان ببرد و در میراث جاودانۀ خود شریک سازد، باید قامت مرگ میشد. پس شد:
که چون در صورت خدا بود با خدا برابر بودن را غنمیت نشمرد. لیکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد. و چون در شکل انسان یافت شد خویشتن را فروتن ساخت و تا به موت بلکه تا به موت صلیب مطیع گردید."( فیلیپیان 2: 6- 8 ) این خدایی که اینگونه جسم گرفت، اینگونه غلام شد، اینگونه تمام برتری و مزیت و قوت و شکوه و عظمت خود را نادیده گرفت و  اینگونه برای ما خوار و توهین و مضروب شد و شلاق خورد و شکنجه شد و مرگ شد و دفن شد و سه روز در دنیا مردگان ماند، دقیقا همان نوزاد پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور است. این خود اوست. این همان: " در ابتدا " است. این همان " کلمه " است. این همان است که " عجیب و مشیر و خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد." این دقیقا همان کسی است که :" ترقی سلطنت و سلامتی  او را بر کرسی داود و بر مملکت وی انتها نخواهد بود تا آن را به انصاف و عدالت از الان تا ابدالاباد ثابت و استوار نماید." ( اشعیاء 9: 6- 7 ) این نوزاد پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور دقیقا همان کسی است که بعدها که به قامت مردی برازنده در آمد فرمود:" روح خدا بر من است زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم و از سال فرخندۀ خداوند موعظه کنم."( اشعیاء 11: 1- 5 و لوقا 4: 17- 19 ) این نوزاد پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور دقیقا همان کسی است که در بارۀ او گفته شد:" نزاع و فغان نخواهد کرد و کسی آواز او را در کوچه ها نخواهد شنید. نی خرد شده را نخواهد شکست و فتیلۀ نیم‏سوخته را خاموش نخواهد کرد تا آنکه انصاف را به نصرت برآورد و به نام او امتها امید خواهند داشت."( اشعیاء 61: 1- 2 و متی 12: 19- 21 ) این نوزاد پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور همان کسی است که در بارۀ او گفته شد:" و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رویت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود. بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین براستی حکم خواهد نمود و جهان را به عصای دهان خویش زده شریران را به نفخۀ لبهای خود خواهد کشت. و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت."( اشعیاء 11: 1- 5 )

آری ای ایماندار مسیح و شادی کننده در تجسم خداوند
ما باید بتوانیم مکاشفه، آن خدایی که از آغاز تمام آغازها وجود داشت و آغاز او را زمانی نیست، و همین خدا را که سپس جسم گرفت و در بین ما قدم گذاشت و نهایتا تنها به دلیل فیض و راستی و محبت خویش برای گناهان من و گناهان تو و گناهان تمام دنیا بر صلیب جانش را هدیه کرد در قلبمان دریافت کنیم ، باید بتوانیم این خداوند خدا، و این خداوند متجسم شده را با هم در آن نوزاد پیچیده شده در قنداق و خوابیده در آخور یک ببینیم. و چون این عظمت را در این یگانگی دیدیم، و هضم کردیم، تمام قلب و جان و دل ما پر از شادی و شور تجسم او میگردد. و در او چنان شادمان میگردیم و چنان پرستنده و ستایش کننده و شکرگزار و قدردان و فروتن میگردیم که به همراه شبانان و فوج فرشتگان خدا را تمجید خواهیم کرد و خواهیم رفت و خبر این تولد عظیم را و این شگفتی عظیم را و این یگانگی واحد خداوندی متجسم را در هر جا و هر مکان و هر زمان به شادی موعظه کرده و بشارت میدهیم. به قلب آنانی که در تاریکی نشسته و در انتظار نوری هستند. به قلب آنانی که در سایۀ موت نشسته‏اند...برو و این تجسم عظیم را در خودت به همه جا ببر و به همه کس بگو! آمین


مقاله ، تولد یا تجَسُم

نگاهی عمیق تر به تولد عیسی مسیح

 وقتی به رویداد تولد عیسای مسیح نگاه میکنید و آنچه که روایان انجیل از آن یادداشت کرده‏اند را میخوانیم، اگر کمی حوصله داشته و تمامی حوادث پیرامون این تولد را از میان این چهار انجیل در نوار مستقیم و پشت سر هم قرار داده و وقایع و حوادث به وجود آمده به دلیل این تولد را به زیر ذره‏بین خودتان ببرید،  عظمت و بزرگی تولد عیسای مسیح شما را به حیرت خواهد انداخت . از میان نویسندگان انجیل ثبت و تصویب شده توسط پدران کلیسا، دربارۀ خبر و واقعۀ تولد عیسای مسیح، تنها دو نفر از آنها، به طور اجمال و بسیطی به این وقایع نگاهی نزدیک کرده‏اند، متی و لوقا؛ مرقس اصلا به موضوع تولد و این وقایع اشاره نکرده و روایت خود را از زندگی عیسای مسیح بلافاصله با این عبارت آغاز کرده است که :" ابتدای انجیل عیسی مسیح پسر خدا." سپس از همینجا او خدمت یحیی را بیان کرده و از آنجا بلافاصله به آغاز خدمت عیسای مسیح میپردازد. تند و قاطع و برنده! یوحنا اما هر چند از تولد عیسای مسیح سخنی نبرده، اما روایت خود را به شیوه‏ایی بسیار نوین و عمیق آغاز کرده است؛ و تولد عیسای مسیح را ورای اخبار زمینی دیده و او را به " در ابتدا " وصل میکند. او میگوید:" در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود." باید خیلی مراقب این آغاز نوشتار یوحنا باشیم؛ هر چند یوحنا از تولد و تمام وقایع تولد عیسای مسیح سخنی نبرده است و روایت خود را از زندگی عیسی با این کلمات آغاز میکند؛ اما این به این معنا نیست که او قصد داشته تولد مسیح را زمینی نبیند و چهرۀ ماورایی به آن دهد؛ او صدرصد با چنین برداشت من و شما مخالف خواهد بود! زیرا در چند خط بعدی او مینویسد:" کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد. پر از فیض و راستی در جلال او را دیدیم." یوحنا به تولد جسمانی عیسای مسیح صدرصد اشاره میکند، زیرا سر خود را بر سینۀ خداوندش گذاشته بود. اما تمرکز یادمان خود را بر مطالبی میگذارد که سه راوی دیگر انجیل تقریبا بیان نکرده بودند.

 دو راوی دیگر انجیل متی و لوقا دست به نقب زدن و انتقال دادن تمامی اخبار پیرامون این تولد سراپا غریب میزنند. شما با بررسی کردن این دو انجیل و این اخبار ناگهان به حقایقی در خصوص تولد عیسای مسیح پی میبرید که هر چه بیشتر بر آن تعمق میکنید، بیشتر باعث حیرت و ایجاد ابهت در شما میگردد. زمانی که وقایع نوشته شدۀ این دو نویسندۀ انجیل را در کنار هم میگذارید، گویی موج خروشان دریایی را میبینید که بالا و بالاتر رفته و چنان عظمتی به خود میگیرد که گویی قصد دارد تا تمام هستی را از آوای سهمناک خود آنگاه که به تنۀ کوههای رفیع زمین میخورد پر سازد! قصد دارم تا این وقایع را و آنچه که تولد عیسای مسیح به همراه خود آورد را با برگرفتن از نوشته‏های این دو نویسندۀ انجیل با شما در میان بگذارم.

در تولد عیسای مسیح به روایت متی، که شاگرد عیسای مسیح بود، سعی بر این نموده تا بطور مستقیم با مردم اسرائیل بواسطۀ آیات کتابمقدس و تمامی پیشگویی‏های انجام شده در بارۀ مسیح موعود، نکات ظریفی را گفتگو نماید. اما لوقای پزشک که بعدا به عیسای مسیح ایمان میاورد، تجسم گرفتن عیسی مسیح خداوند بر روی زمین را برای ما بازگشایی کرده و تنها پرده‏ایی از آن را برای ما برمیدارد، آنقدر که به او اجازه داده شده بود تا با هدایت روح مقدس خدا بنویسد!

برای خدا که برای اولین بار جسم گرفته و بر روی زمین بین آدمیان میامد و اجازه میداد تا دید شده، لمس شده؛ آن خدایی که از مقام پادشاهی و تمامی جبروت خود به این کرۀ پر از فساد و در میان خانواده‏ایی مشکوک و در میان شهری نپذیرنده و در سرزمینی لعنت شده، پا میگذاشت، باید چقدر جشن و شادی و هیاهو و غوغا به پا میشد؟ برای خدا باید چه هیاهوی راه می‏افتاد وقتی در رحم جسمانی انسان شکل گرفته بود؟ عرض کنم غوغا و هیاهویی که در کتابمقدس از تولد عیسای مسیح، خدای متجسّم میخوانیم، بسیار بلند، رسا، قوی و تکان دهندۀ تمامی عرش و زیر زمین و زیر دریا و کهکشانها است! فقط باید فیض خدا به ما آن چشم و دل و گوشی را بدهد که آن را دیده و مفتون این تجسم  گردیم!

تولد عیسای مسیح ( تجسم خدا بر زمین) با این هیاهوی عظیم همراه بود:
1-   عجیب‏ترین شجره نامه را از لحاظ شخصیتهایی موجود در آن شجره نامۀ دارا بود.( متی 1: 1- 15 و لوقا 3 : 23-38 )
2-   مکان تولد او ( میکاء 5: 2 و متی 2: 6 )، نحوۀ تولد او( اشعیاء 7: 14 و متی 1: 23 )، نام او قبل از تولدش( اشعیاء 53: 11 و متی 1: 21 )، محل اقامت او( اشعیاء 11: 1 و متی 2: 23 ) در کتابمقدس پیشگویی شده بود.
3-   تولدش با خفت و خواری آغاز شد.آن کسی که نطفۀ خداوند در او بسته شد، هرگز این را باور نکرد و ترسان گشت.( لوقا 1: 34 )
مردی که بنا بود تا با مریم ازدواج کند، خواست تا او را مخفیانه طلاق بدهد.( متی 1: 19)
4-   یحیای شش ماهه  در رحم مادرش الیزابت با حضور خداوند در شکم مریم به جنبش در آمد.( لوقا 1: 40 )
5-   ستارۀ تولد او در شرق سرزمین او طلوع کرد و همه مردم مشرق زمین ( ایرانیها ) آن را دیدند و آمده او را پرستش نمودند.( متی 2: 2 )
6-   سه نفر از افراد کاملا بیگانه به سنت و فرهنگ خود نوزاد! اما والامقام، دارای رتبه و قدرت و اعتبار راه بسیار طولانی را طی نموده تا او را نه تنها ملاقات کنند، بلکه نوزاد را پرستش کنند!( متی 2: 1-2 )
7-   هدایایی که دریافت کرد، با خود سه علامت غریب را داشت: طلا ( برای قدرت و پادشاهی او )، کندر( برای مقام الوهیت او ) و مر ( برای دفن و خاکسپاری او).( متی 2 : 11 )
8-   هیرودیس پادشاه از خبر تولد او مضطرب شد.( متی 2: 3 )
9-   تمام اورشلیم از خبر تولد او مضطرب شد.( متی 2: 3)
10-  هنوز در شکم مریم بود که مجبور بود تا بدلیل اجرای طرح الهی خدا هجرت کرد.( لوقا 2: 4-7 )
11-  اولین گروه مردمی که از تولد او باخبر شده و نوزاد را ملاقات کردند، چوپانان بودند.( لوقا 2: 8-10 )  
12-  فوج بزرگی از سپاه آسمانی در زمان تولد او در بین مردم حاضر شدند و خدا را برای این تولد سرودند.( لوقا 2: 13 )
13-  پلیدی و دنیای تاریک نقشۀ کشتن او که نوزادی بیش نبود را کشید.( متی 2: 13 )
14-   به رغم تمامی سختی‏ها و دردها و هجرت و توطئۀ قتل او،  زایش او در دنیا با شادی عظیم  فرشتگان( لوقا 2: 13)، چوپانان( 2: 20 )، کاهنان ( لوقا 1: 79) ، بیگانگان ( متی 2: 10-11 )، پارسایان ( لوقا 2: 23-27 ) ، دردمندان( 2: 36-37 ) همراه شد.
15-  خبر تولد او با " مترسید " آغاز شد(  لوقا 1: 30 و 2: 10 و متی 1: 20 ) با " نگران نباشید "  ادامه یافت ( متی 6: 25 ) و با " مضطرب نباشید " مهر و موم شد( یوحنا 14: 1 ).

خوانندۀ عزیز! ایماندار محبوب! اکنون وقتی به هر کدام از این وقایع نگاه کرده، بر آن تفکر میکنید و آن را در زیر دندانهای روحانی خود میجوید، شگفتی عظیم تجسم نجات دهنده را به عینه روبروی چشم خود خواهید دید. و آن وقت است که دیگر اسیر و گمراه هیاهو و غوغای دنیای مادی برای روز تولد او نشده و به مرکز و دلیل و عظمتی بسا فراتر از تزیینات و درختهای رنگارنگ و نورهای متعدد و جلال و شکوه زمینی متمرکز خواهید شد! و اگر فیض خدا مرا و شما را مدد کند، من و شما تازه آن زمان است که در تجسم نجات دهندۀ خود جلال و شکوه خود خدا را خواهیم دید. خدایی که جسم گرفت، مانند حقیری بر روی زمین آمد، نهایتا  مانند دزدی بر صلیب مصلوب گردد. مُرد و پس از سه روز از مردگان قیام نمود تا نشان دهد تنها خداست که بر مرگ غلبه می نماید و اوست که امروز می تواند من و شما را از اسارت گناه و شیطان آزاد کند وبا خون پاک و قدوسش تمامی آنها را بشوید ، تا بتوانیم تا به ابد در حضور او زیست نمایم . آیا بخاطر این  فیض و رحمت عظیم خداوند نباید  هر صبح ما تجسم عیسای مسیح خداوند را در در قلبهایمان جشن بگیریم ؟ تجسُم خداوند بر شما گلهای باغ پدر مبــــــــــــــــــــــارک بـــــــــــــاد . آمین 

۱۳۹۲ آذر ۷, پنجشنبه

هر روزتان نوروز و نو روزتان پیروز!!

روز شکر گزاری ♥♥♥


ای ایماندار مسیحی! آیا عیسای مسیح گناهان ترا آمرزیده است؟ آیا میدانی عیسای مسیح برای تو چه کرده است؟ نگاه کن داود چه میگوید: خوشابحال آن کسی که عصیان و گناه او بخشیده شده و گناه او پوشیده شده است. خوشابحال آن کسی که گناه و جرمی به حساب او نوشته نشده باشد. همانطور که گفتم داود در اینجا هنوز عیسای مسیح، خداوند و نجات دهنده، عمانوئیل، خدا با ما، برای گناهان او نمرده است، و او اینگونه برای اینکه خداوند گناهان او را آمرزیده است، شکرگزار و شادمان است. غمهایش و دردهایش تسلی یافته است و برای ستایش چنین خدایی و شکرگزاری چنین خدایی میسراید، پس من و تو، که عیسای مسیح برای گناهان ما بر بالای صلیب مُرد، دفن شد، روز سوم قیام کرد و تمامی کتابمقدس بر او شهادت میدهند، چقدر باید شکرگزار خدای خود باشیم!


گلهای باغ پدر آسمانی ؛ اگر چنین شکرگزاری در راس تمامی شکرگزاری ما باشد، اگر وقتی چشمان خودمان را صبح زود باز میکنیم، و از اینکه نام مسیح خداوند بر ماست و در خانوادۀ الهی او هستیم، شادمان باشیم و روز را برای این فیض عظیم با شکرگزاری آغاز کنیم، تمام ساعتهای شما با شکرگزاری و سپاس خدای زنده خواهد بود. میدانم زندگی سخت است و گاها فراموش میکنیم که زنده هستیم! اما قلب شکرگزار یک مسیحی هرگز نباید از تپش و هیجان نجات عظیم او توسط خون عیسای مسیح لحظهایی سرد شود! چنین یادآوری به ما یک زندگی شکرگزارانه میدهد. وقتی ما به نجات خود نزد خدا شکرگزار هستیم، قدر مسلم است که از نجات دیگران نیز نزد خدا شکرگزار خواهیم بود. و وقتی از نجات دیگران نزد خدا شکرگزار هستیم، قدر مسلم است که از تمامی هستی و زندگی خود که خدا به ما بخشیده است، شکرگزار هستیم. و وقتی از زندگی خود که هدیۀ خدا به ماست شکرگزار هستیم، قدر مسلم است که از زندگی دیگر برادر و خواهر عزیز مسیحی نیز نزد خدا شکرگزار هستیم. و وقتی از خواهر و برادر ایماندار خود نزد خدا شکرگزار هستیم، چشمان ما هرگز ضعفها و خردهگیریها، و کمبودهای آنان را نمیبینید. و وقتی چنین قلب شکرگزارانه ایی داشته باشیم، از هر آنچه در زندگی مسیحی خود برای ما پیش میاید شکرگزار هستیم، از روزهای خوب و بد آن، اخبار تلخ و خوب آن، دردها و شادیهای آن، رنجها و رفاه آن، پیروزی و شکست آن، آزادی و زندان آن، توهین و افتخار آن نیز شکرگزار خواهیم بود. چرا؟ زیرا در همه چیز عیسای خداوند را میبینیم و یک فرمان را بیشتر در پیش روی خود نمی بینیم:" پیوسته به جهت هر چیز خدا و پدر را بنام خداوند ما عیسی مسیح شکر کنید." هللویاااااااااا و آمین


۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

دیگر لازم نیست برای ملاقات با خدا صبر کنیم !!! اوست که امروز تو را می خواند

هیچ انسانی قادر به دیدن خدا نمی باشد، ولی در زمانی که عیسی مسیح بر روی این جهان خاکی زندگی می کرد، انسانها می توانستند عیسی مسیح را ببینند (یوحنا ۱: ۱۸؛ عبرانیان ۱: ۳). با مشاهده عیسی مسیح، قادر خواهیم بود خدا را مشاهده کنیم. از این گذشته، به وسیلۀ مشاهده وتعمق در سیرت عیسی مسیح، خدای پدر را خواهیم دید. زیرا خدای پدر، خود را در صورت پسر یگانۀ خود عیسی مسیح مکشوف نموده است (یوحنا ۱۴: ۹). مسیح نه تنها صورت خداست، بلکه تجسم واقعی و حقیقی خدا می باشد و او خدای قادر مطلق است که به زمین آمده است. او خود خدا است (یوحنا ۱۰: ۳۰ ). خدا انسان را به صورت خود آفرید (پیدایش ۱: ۲۷). به همین دلیل است که خدا به میان ما انسانها آمد، صورت یک انسان را به خود گرفت. عیسی نخست زادۀ تمامی آفریدگان است. او برادر ارشد ما نجات یافتگان می باشد (رومیان ۸: ۲۹). و از آنجا که او نخست زاده می باشد، تمامی اختیارات پدر به او تعلق دارد. خدای پدر، عیسی را وارث جمیع موجودات قرار داده است (عبرانیان ۱: ۲). ما به صورت خدا خلق شده ایم و به وسیلۀ مسیح خواهیم توانست که با مسیح هم ارث بشویم .شرط دیدن و ملاقات خدا فقط ، بازگشت از راههای خود به سمت خالقمان و توبه از تمام گناهان آشکار و نهان  و باز کردن در قلب خود به سوی او و ایمان آوردن به خداوندی عیسی مسیح و دریافت روح القدس به عنوان بیعانه که همان ساکن شدن روح مسیح خداوند در درون ماست . مسیح با فدا کردن جان خود بر روی صلیب و ریخته شدن خونش پاکش ، پاکـــــــــی و آزادی از بند اسارت شیطان و گناه را برای ما به ارمغان آورد.   


پس  چونکه به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم … پس به دل راست، در یقین ایمان، دلهای خود را از ضمیر بد پاشیده و بدنهای خود را به اب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم . دیگر لازم نیست که برای ملاقات با خدا صبر کنیم، زیرا که به وسیلۀ خون عیسی مسیح راه مکان مقدس باز شده است وبا ایمان می توانیم با خدا ملاقات کرده، ا ز حضور او برکت یابیم.



بیایید لحظه ای به اولین کلمۀ یعنی کلمۀ پس  بیندیشیم. درعهد جدید، بارها مطالب مهم به دنبال کلماتی از قبیل «پس» یا «بنابراین» می آیند ( رومیان ۵: ۱  ؛  ۸: ۱ ) خدا مقدس است، «پس» او گناهکاران را جزا خواهد داد. یا اینکه، خدا رحیم است، «پس» او مایل به بخشیدن گناهان ما می باشد. مسیح، عدالت ماست؛ «پس» توسط ایمان، ما نیز عادل کرده خواهیم شد. مسیح ما را از بندگی گناه و مرگ آزاد ساخته است، «پس» ما دیگر در اسارات گناه و موت نیستیم (رومیان ۸: ۱). مسیح کاهن اعظم ماست او به واسطۀ هدیۀ عظیم خویش بر روی صلیب، ما را برای خود خرید و آزاد ساخت، پس هم اکنون به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم. ما فرزندان خدا گردیده ایم. «پس» همانطور که فرزندان امتیاز رفتن به نزد پدر زمینی خود را دارند، ما نیز اجازه داریم که با دلیری به نزد پدر آسمانی خود رفته با او گفتگو نماییم (عبرانیان ۴: ۱۶).

در کدام مذهب و طریق دیگری، درکدام کهانت دیگری شاهد چنین امتیازی خواهیم بود؟ کدام منجی دیگری، قدرت پاک کردن گناهان بشر و آوردن ایشان به نزد خدا را خواهد داشت؟ چه کسی به غیر از مسیح میتواند ما را فرزندان خدای پدر گرداند؟ به منظور داشتن رابطۀ کامل با خدا، هیچ کس و هیچ راه دیگری جز ایمان به عیسی مسیح وجود ندارد.  به این اراده مقدس شده ایم، به قربانی جسد عیسی مسیح، یک مرتبه فقط.  ما به خاطر خون عیسی مسیح، مقدس شده ایم. به عبارت دیگر، با توجه به آیات مذکور، یک نکته مهم مشخص و ثابت می شود که به وسیله مرگ و رستاخیز و خون عیسی مسیح، ما مقدس و عادل شده ایم. عیسی مسیح خود را برای گناهان ما تقدیم کرد، بدن او برصلیب کشیده شد و خون او ریخته شد، تا اینکه قربانی گناهان ما به انجام رسیده بهای خطایای ما پرداخت شود. باید دانست که برای ما ایمانداران خون و جسم مسیح، از اهمیت خاص برخوردار است. در شام آخر، عیسی مسیح نان را گرفته، شکر نموده و پاره کرده، به ایشان (شاگردان خود) داد و گفت «این است جسد من که برای شما داده می شود. ..» همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت: «این پیاله عهد جدید است درخون من که برای شما ریخته می شود» (لوقا ۲۲: ۱۹-۲۰).

  عیسی مسیح به شاگردان خود چنین فرمود: «آمین آمین به شما می گویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید درخود حیات ندارید. و هرکه جسد مرا خورد وخون مرا نوشید. حیات جاودانی دارد و من در روز آخر او را خواهم برخیزانید» (یوحنا ۶: ۵۳-۵۴). همانطور که درعهد عتیق بدون ریختن خون آمرزش محال بود (عبرانیان ۹: ۲۲)، به همین ترتیب درعهد جدید نیز، لازم بود که عیسی مسیح برای گناهان ما بمیرد و خون او ریخته شود تا اینکه به واسطۀ خون عیسی مسیح آمرزش حاصل گردد.
دوست خوب من اگر هنوز در قلب خود را به سوی راه و راستی و حیات که در عیسی مسیح بر شما امروز آشکار می شود و صدای کوبیدن در قلب خود را توسط او می شنوید ، این مهمان عزیز را که میخواهد شما را به دستان پدر آسمانی بسپارد ، در انتظار پشت در قلب خود نگذارید . او را به داخل دعوت کنید  و شامی ( وجودتان) که دارید به او تقدیم کنید و غذایی ( ثمرات روح القدس ، غلاطیان دو آیه بیست) را که برای شما آورده است دریافت کنید . بچشید و ببینید خداوند نیکوست .   
 آمین

پرده ای که توسط مذهب در طول تاریخ بر روی حقیقت کشیده شده



زمانی که مسیح بر روی صلیب کلام آخر ( تمام شد ) را فریاد زد و جان سپرد ، پرده محل عبادت (هیکل) که بین انسان و خدا بود از بالا به پایین ( دقت کنید از بالا به پایین) دو نیم گردید تا محبت خداوند و فیض و برکت نجات را به همه آنهایی که مسیح را به عنوان خدا وخداوند قبول کنند ، هدیه نماید . توسط کار مسیح  بر  روی صلیب و ریخته شدن خون پاکش، آن پرده پاره شد تا رابطه شکسته ما با خداوند دوباره در حکم پدر و فرزند برقرار شود . امروز می خواهیم با هم از کلام خداوند در مورد خداوندی عیسی مسیح کمی تعمق نمایم   


 اگر به یوحنا 30:10 مراجه کنیم، عیسی مسیح را می بینیم که ادعا نمود: "من و پدر یک هستیم." شاید در اولین نگاه بنظر نرسد که او اشاره به الوهیتش می کند، ولی عکس العمل یهودیان نسبت به سخنان او ثابت می کند آنها منظور او را به خوبی درک کردند. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10). یهودیان به خوبی فهمیدند که عیسی خود را خدا می داند. آیات بعدی نشان می دهند که عیسی مسیح نه با برداشت آنان مخالفت کرد و نه سعی کرد آن را اصلاح کند. این ها همه اشاره به این واقعیت می کند که عیسی ادعای خدائی کرد. "من و پدر یک هستیم." (یوحنا 30:10). این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.
یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خداست. اعمال 28:20 به ما می گوید: "پس نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روح القدس شما را بر آن اُسقُف مقرّر فرمود تا کلیسای خدا را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است." چه کسی کلیسا را به خون خود خریده است؟ عیسی مسیح. ولی اعمال 28:20 می گوید "خدا ... آن را به خون خود خریده است." پس عیسی همان خداست.
توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. تیطس 13:2 ما را تشویق می کند تا منتظر آمدن خدا و نجات دهندۀ خود عیسی مسیح باشیم. (دوم پطرس 1:1 را نیز ملاحظه کنید) خدای پدر در عبرانیان 8:1 در بارۀ عیسی مسیح چنین می گوید: "امّا در حق پسر، ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است." در کتاب مکاشفه فرشته به یوحنای رسول تعلیم می دهد که فقط خدا را پرستش کند (مکاشفه 10:19). در اناجیل عیسی مسیح بارها مورد پرستش واقع شد (متی 11:2؛ 33:14؛ 9:28 ، 17؛ لوقا 52:24؛ یوحنا 38:9) ولی هرگز آنانی را که او را می پرستیدند سرزنش نکرد. اگر عیسی مسیح خدا نبود، اجازه نمی داد مَردُم او را بپرستند. بطور یقین او نیز، به مانند فرشته ای که با یوحنا سخن گفت، به آنان تعلیم می داد که او را نپرستند. کتابمقدس شامل آیات و بخشهای فراوانی است که به الوهیت عیسی اشاره می کنند.

مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. تنها خدا می توانست گناهان جهان را بر خود گرفته (دوم قرنتیان 21:5)، بمیرد، و با برخاستنش از مردگان پیروزی خود را بر گناه و مرگ اعلام نماید.

در انجیل یوحنا باب یازدهم ، عیسی مسیح به وضوح می فرماید :
 

من قیامت و حیات هستم. عیسی، قیامت برای بدن ما و حیات جاودانی برای روح و جان ما را به ارمغان می‌آورد. عیسی نه تنها حیات می‌بخشد، بلکه خود حیات است. در او حیات بود (یوحنا ۱: ۴؛ ۵: ۲۶). آن حیات، حیاتی جاودانی است، حیاتی روحانی. شخص برای دریافت چنین حیات روحانی، باید ابتدا بمیرد و آنگاه زنده شده، از نو مولود گردد. ابتدا باید برای زندگی گناه آلود گذشته بمیریم، آنگاه قیامت و بعد حیات می‌آید (یوحنا ۳: ۳؛ ۱۲: ۲۴؛ رومیان ۶: ۳-۵). عیسی برای نشان دادن اینکه قدرت بخشیدن حیات روحانی نوینی را دارد، به ایلعازر حیات جسمانی نوینی عطا کرد؛ او برای اینکه نشان دهد که می‌تواند انسان را از موت روحانی به حیات روحانی بازگرداند، ایلعازر را از موت جسمانی به حیات جسمانی باز گرداند. سپس عیسی به مرتا فرمود که هر که به او ایمان آورد، اگر مُرده باشد، زنده گردد. بدن ایماندار می‌میرد، لیکن جان و روحش نمی‌میرد. مرگ جسمانی فقط دروازۀ حیات جاودانی است. لزومی ندارد که ایماندار از مرگ بهراسد. مرگ نمی‌تواند به جان ما زیان رساند. 
   
هر که روحا زنده باشد و به مسیح ایمان آورد، هرگز نخواهد مُرد (یوحنا ۳: ۱۵؛ ۸: ۵۱ و تفسیر آنها مشاهده شود). این فقط نوعی اندیشه یا نظریه نمی‌باشد، بلکه حقیقتی است که باید به آن ایمان داشت و به آن عمل نمود. حیات جاودانی تنها از طریق ایمان می‌آید. عیسی از مرتا پرسید: «آیا این را باور می‌کنی»؟ 


حال امروز هم از شما دوست خوب من، عیسی مسیح خداوند سئوال می کند که آیا این کلام مرا باور می کنی ؟ !!!
آمین 


۱۳۹۲ آبان ۳۰, پنجشنبه

راز تجسم خدا بر روی زمین


حقیقتا عیسی که ۲۰۰۰سال از ولادتش می‌گذرد و قلب میلیون‌ها انسان را تسخیر کرده‌، کیست‌؟ چرا تولد مسیح اینقدر اهمیت دارد و به‌عنوان بزرگترین عید مسیحیان جهان به شمار می‌آید؟ مگر در تولد مسیح چه واقعۀ مهمی رخ داده است و میلاد او بر سایر تولدهای دیگر چه امتیازی دارد؟
در حقیقت باید گفت که در تولدهای انبیاء و سایر بزرگان‌، شاهد به‌دنیا آمدن انسانها هستیم‌، ولی در تولد مسیح‌، این خدا بود که مستقیماً خود را به این جهان آشکار کرد. بنابراین‌، تولد مسیح یعنی تجسم خدا در این جهان و ظاهرشدن او به دنیا و یا ورود خالق در میان مخلوقات‌. بزرگترین پیام و مژده انجیل این است که خدا به دنبال انسان آمده است‌. این موضوع مهم‌ترین تفاوت میان مسیحیت و سایر مذاهب و آئینهای دیگر را روشن می‌کند. مذاهب می‌گویند که انسان باید به سوی خدا برود، ولی انجیل می‌فرماید که خدا در جستجوی انسان پیشقدم شده است‌. خدا همچون چوپان نیکویی که بدنبال گوسفند گمشده‌اش می‌گردد، به این جهان آمد تا انسانهای گمشده را جستجو کند و نجات بخشد. این مهم‌ترین مفهومِ تجسم خدا و عید کریسمس می‌باشد. ولی آیا منطقی است که خدا جسم بپوشد؟ چرا واقعاً لازم بود که خدا خود را به صورت انسان ظاهر سازد؟ دلایل تجسم خدا به این جهان چه می‌باشد؟

تجسم خدا طریق شناسایی شخصیت خدا به انسانها می‌باشد
«اگر مرا می‌شناختید پدر مرا نیز می‌شناختید و بعد از این او را می‌شناسید و او را دیده‌اید. کسی که مرا دید پدر را دیده است‌» (یوحنا ۱۴:‏۷و۹). مذهب دربارۀ خدا اطلاعات و دانستنی‌هایی به ما می‌دهد، ولی تجسم خدا طریق شناسایی خدا را برای ما روشن می‌کند: "شنیدن کی بُود مانند دیدن‌". در حقیقت‌، مذاهب مانند ترجمۀ یک زبان می‌ماند، اما تجسم خدا در این جهان مانند زبان اصلی است و روشن است که زبان اصلی به مقصد نزدیک‌تر است تا ترجمه‌. همانگونه که کلمات ما بازگو کنندۀ افکار ما می‌باشد و افکار نامحدود ما برای دیگران به‌وسیلۀ کلماتی که به زبان می‌آوریم توجیه می‌شود، به همان ترتیب مسیح که کلمۀ خدا بود، آشکارکنندۀ شخصیت نامتناهی و افکار ناشناخته و نامحدود خدا برای ما بود. در حقیقت‌، خدا در تجسم خویش‌، خود را برای ما "هجی‌" کرده تا ما بتوانیم خیلی روشن او را مانند یک متنِ واضح بخوانیم‌. البته آنچه که می‌تواند سبب دگرگونی و تحول روحانی انسان گردد، دانش و آگاهی او دربارۀ خدا نیست بلکه رابطه مستقیم با اوست که در نتیجۀ شناخت او و به‌وسیلۀ تجسم او میسر می‌شود.

تجسم خدا ما را از خطر بت‌پرستی‌، حتی بت‌پرستی تخیلی نیز آزاد می‌کند
اولین دستور ده فرمان این است‌: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد» (خروج ۲۰:‏۳). بت‌پرستی یعنی چه‌؟ یعنی جانشین کردن یا قراردادنِ چیزی یا کسی یا مسأله‌ای به جای خدا و آن را بیشتر از خدا دوست داشتن‌، حتی اگر آن مسأله یا شخص‌، تنها در نیت و فکرمان جا داشته باشد. برای پرستش واقعی خدای حقیقی‌، ابتدا شناخت او لازم است‌. شناخت و پرستش لازم و ملزوم یکدیگرند و نمی‌توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. اگر ما اعتقاد غلط دربارۀ وجود و شخصیت خدا داشته باشیم‌، بت‌پرست شده‌ایم‌. به قول اسقف دهقانی تفتی "تنها راه جلوگیری از شرک و بت‌پرستی این است که خدا خود را مستقیماً به ما نشان بدهد و البته که خدا را تنها خود خدا می‌تواند به ما نشان بدهد و نه کس و نه چیز دیگری‌.

آفتاب آمد دلیل آفتاب گر می‌خواهی از وی رو متاب‌
در حقیقت باید گفت جز این که خدا خود را همانطور که او هست ظاهر بکند، به‌طوری که بشر بتواند با او تماس مستقیم حاصل کند و او را بشناسد، هر چه را که بشر بپرستد غیر خدا خواهد بود و نه خدا و در صورت مکاشفه خدا، شخص مؤمن دیگر با شریعت‌، پیغام‌، احکام انبیاء یا کتاب سر و کار ندارد بلکه مستقیماً با خود خدا."

خدا برای بروز و ظهور محبت خویش‌، خود را بر انسان‌ها ظاهر نمود
«و محبت خدا به ما ظاهر شده است به این که خدا پسر یگانۀ خود را به جهان فرستاده است تا به وی زیست نماییم‌» (اول یوحنا ۴:‏۹). محبت باید ابراز شود و در عمل نشان داده شود و گرنه بی‌فایده است‌. اگر شما پدر باشید و فرزندتان گم شود، آیا در خانه می‌نشینید و فقط نماینده و رسول برای پیدا کردن او می‌فرستید؟ مطمئناً خودِ شما بیشتر از هر کس دیگری در جستجوی او خواهید بود. آیا محبت خدا کمتر از مهر یک پدر است‌؟ آیا خدا می‌توانست در جلال بر تخت خود بنشیند و از راه دور نظاره‌گر وضع پریشان انسان‌ها باشد و فقط نماینده‌ای به سراغ ما بفرستد؟ خدا، از شدت علاقۀ خود نسبت به انسان‌ها، وارد دنیای خاکی شد و در تمام مشکلات‌، احتیاجات‌، غم‌ها، گرفتاری‌ها، و دردهای انسان شریک شد؛ او حتی گناهان انسان را نیز بر دوش گرفت و همۀ آنها را به روی صلیب برد. او عملاً شریک تمام ضعف‌های انسان شد تا بتواند به انسان کمکی واقعی بنماید. خدای مجسم که همدرد ضعف‌های ما نامیده شده (عبرانیان ۴:‏۱۵)، از کورۀ تلخ و دردناک تمام تجربیات سخت و بحران‌های زندگی بشر به‌طور عملی و کامل عبور نمود و چون مثل ما شد، می‌تواند ما را درک نماید و رستگاری واقعی را به ما عطا کند. هیچ طریق دیگری غیر از تجسم خدا برای ایجاد ارتباط کامل متقابل بین انسان و خالق وجود نداشت‌. خدا تنها از طریق ظهور خود، کامل‌ترین نوع محبت را نسبت به ما ابراز داشت‌.

خدا برای نشان دادن و اثبات عظمت خود، لازم بود خود را از طریق تجسم آشکار سازد.
برخلاف تصور عده زیادی از مردم‌، تجسم خدا نه تنها خدشه‌ای بر وحدانیت و عظمت خدا وارد نمی‌کند، بلکه برعکس‌، قدرت کامل و بی‌انتهای خدا و بزرگی او را بهتر از هر راه دیگری ظاهر می‌کند. مجدداً از کتاب گرانباری و آرامی، اثر جناب اسقف دهقانی تفتی‌ نقل قول می‌کنم‌: "شاهزاده‌ای که در قصر خود بماند و نتواند از آنجا خارج شود و به جز با نجبا و درباریان یا کس دیگری در تماس نباشد، نیرومندتر است یا شاهزاده‌ای که به هر کجا که دلش بخواهد بتواند برود و به درد دل هر بدبختی که در درد و رنج است بتواند رسیدگی بکند؟ همۀ مذاهب به عظمت خدا معترف هستند و اعلام می‌کنند که خدا بزرگ است‌. ولی سؤال این است که عظمت خدا چه نوع بزرگی است‌؟ اگر خدا در آن بالاها می‌نشست و اصلاً به سراغ ما نمی‌آمد، از کجا می‌توانستیم پی به عظمت واقعی او ببریم و آن بزرگی دیکتاتورگونه به چه درد ما می‌خورد؟" عظمت خدا در ظهورش به این جهان‌، در تولد او، در آخور محقر، در زندگی ساده او، در همدردی و سلوک او با مردم‌، در خدمت و شستن پاهای شاگردان و بالاخره در صلیب جلجتا ثابت شد و این نوع فروتنی عظیم خداست که زانوهای ما را در برابر او خم کرده و زبان‌های ما را به ستایش او باز می‌کند. ما نیاز داریم که با خدایی روبرو شویم که حاضر است قدرت خود را در نهایت فروتنی و خدمتِ فداکارانه به ما ثابت کند. در این زمینه‌، فیلیپیان ۲:‏۵-۱۱موضوع را به‌روشنی بیان می‌کند.

دلیل دیگر برای تجسم خدا این است که بتواند سرمشق و نمونه خوبی از تقدس و کاملیت برای پیروانش باشد
ما انسان‌ها نیاز داریم پدیده‌ها را به‌صورت ملموس تجربه کنیم‌. دوست داریم برای زندگی ایده‌آل و خداپسندانه‌، الگو و نمونه‌ای کامل داشته باشیم‌. مسیح چون خدای کامل و انسان کامل بود، می‌تواند عالی‌ترین الگو و سرمشق ما باشد. وقتی به او نگاه می‌کنیم‌، در همه قسمت‌های زندگی او حیات خدایی را می‌بینیم و به این وسیله می‌توانیم از او تعلیم یافته‌، در اثر قدم‌های او سلوک بنماییم (متی ۱۱:‏۲۹؛ اول پطرس ۲:‏۲۱). تنها در این نمونه است که ما با اعتقادات‌، تفکرات‌، اهداف‌، روش‌ها، عواطف و عملکردهای گوناگون الهی دربارۀ موضوعات مختلف آشنا می‌شویم و می‌توانیم آن را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم‌.
لذا با شادمانی و افتخار تجسم خدا را بر همۀ پیروانش تبریک می‌گویم‌.

کشیش ادوارد هوسپیان‌مهر

پدر در انتظار بازگشت فرزندش

کتاب مقدس به ما تعلیم می دهد که  تمامی انسانها، بنا بر طبیعت خود، گناهکارند (رومیان ۳: ۱۰-۱۲). نخستین زن و مرد مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶)، و از آن زمان تا کنون هر مرد، زن و کودکی مرتکب گناه شده است (رومیان ۳: ۲۳). نتیجه این وضعیت، مرگ جسمانی (رومیان ۵: ۱۲) و مرگ روحانی بوده است (رومیان ۷: ۱۱، افسسیان ۲: ۱). انسانهایی که نجات نیافته اند، اسیر گناه می‌باشند و از ارتکاب بدی گریزی ندارند (رومیان ۶: ۱۷-۲۱)، و دشمنان خدا هستند (رومیان ۸: ۷). بسیاری از انسانها با انجام اعمال نیکو، سعی می‌کنند به اشخاصی عادل تبدیل شوند. همه‌ ما گناهكاریم‌؛ حتی‌ كارهای‌ خوب‌ ما نیز تمام‌ به‌ گناه‌ آلوده‌ است‌. گناهانمان‌ ما را مانند برگهای‌ پاییزی‌ خشك‌ كرده‌، و خطایای‌ ما همچون‌ باد ما را با خود می‌برد و پراكنده‌ می‌كند. 
(اشعیا ۶۴: ۶) . برخی دیگر نیز سعی می‌کند با اطاعت از احکام الهی که در شریعت آمده، و در عهد عتیق ثبت شده، اشخاصی عادل گردند؛ اما این طریق نیز نتیجه‌ای ندارد (به غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶، ۳: ۱۱). انسانها با خواست و اعمال خود نمی‌توانند نجات یابند (رومیان ۹: ۱۶). نجات ایشان تنها توسط فیض و رحمت الهی میسر است (به افسسیان ۲: ۸-۹).

عمل خدا

خدا هر آنچه را که برای نجات لازم بوده است، انجام داده است. پولس رسول در رومیان ۸: ۲۹-۳۰ کارهایی را که خدا برای نجات ما انجام داده است، به ترتیب ذکر کرده است. خدا پیش از آفرینش جهان، مطابق پیش دانی خود، مقدر کرد که شبیه پسرش شویم (رومیان ۸: ۲۹، اول پطرس ۲: ۲). او همچنین ما را می‌خواند، ما را عادل می‌گرداند و ما را جلال می‌دهد (رومیان ۸: ۳۰). تمامی این اصطلاحات و همچنین ااصطلاحات مشابه دیگر، بیان کنندۀ کاری است که خدا برای ما انجام داده؛ مجموع این کارها در واژه «نجات» خلاصه شده است. خدا ما را خوانده است. کتاب مقدس به ما می‌گوید که هیچکس نمی‌تواند به سوی عیسی بیاید مگر اینکه پدر او را جذب کند (یوحنا ۶: ۴۴)؛ و ما نمی‌توانیم پدر را بشناسیم مگر اینکه پسر او را بر ما مکشوف سازد (متی ۱۱: ۲۷). انسان در وضعیت گناه آلود خود، نمی‌تواند امور مربوط به روح خدا را درک کند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). دعوت خدا از انسان بسیار اهمیت دارد، در غیر این صورت هیچکس قادر نخواهد بود به سوی او بازگردد . خدا همچنین ما را «عادل» گردانیده است. این واژۀ بدین معنی نیست که خدا واقعا ما را عادل ساخته است، بلکه معنی آن این است که او «ما را عادل اعلام می‌کند» یا «عادل به حساب می‌آورد». این عمل خدا، عملی قضایی محسوب می‌شود که توسط آن به فیض او مجانا گناهان ما آمرزیده می‌شود؛ این امر بر اساس فدیه مسیح بر صلیب میسر می‌شود (رومیان ۳: ۲۴). خدا نمی‌تواند گناه را نادیده بگیرد و باید گناه را جزا دهد. در مسیح، خدا خودش برای گناهان انسان کفاره را پرداخت کرد. این عمل وی او را قادر می‌سازد که ما را بیامرزد و ما را «عادل محسوب نماید» .

خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند، بلکه طبیعت نوینی نیز به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد تا زندگی یی همانند فردی عادل داشته باشیم. این امر در واژه «تولد تازه» دیده می‌شود. ما در گناه مرده بودیم، اما می‌توانیم در عیسی مسیح «زنده» باشیم (رومیان ۸: ۱۰-۱۱، افسسیان ۲: ۱-۵). عیسی فرمود که ما باید از سر نو مولود شویم (به یوحنا ۳: ۳، ۵-۷).
ما توسط کلام خدا که زنده و تا ابدالاباد باقی است، تولد تازه یافته ایم (اول پطرس ۱: ۲۳). هنگامی که ما نجات می‌یابیم، طبیعت کهنه ما اصلاح نمی‌شود، بلکه طبیعت روحانی تازه‌ای می‌یابیم که توانایی اطاعت از خدا را دارد (افسسیان ۴: ۲۲-۲۴) و ما خلقت تازه می‌شویم (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). برخی مسیحیان بر این عقیده اند که این «تولد تازه» با تعمید آب مرتبط است (به تیطس ۳: ۵). با وجود این، خدا نه تنها ما را عادل محسوب می‌کند و طبیعت جدیدی به ما می‌دهد که ما را قادر می‌سازد که عادل باشیم، بلکه به ما کمک نیز می‌کند که واقعا عادل شویم. او ما را «تقدیس» می‌کند، یعنی از تقدس خود به ما عطا می‌کند. عیسی نه تنها انسان را از مجازات گناه آزاد می‌سازد، بلکه همچنین قوم خود را از گناهانشان پاک می‌سازد. (متی ۱: ۲۱، رومیان ۶: ۲۲). به یک معنی، ما توسط قربانی عیسی مسیح که یکبار انجام شد، قبلا مقدس شده ایم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). ما قبلا مقدسین خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱، فیلیپیان ۱: ۱). اما به معنی دیگر، ما اغلب در زندگی روزمره مان تقدس را تجربه نمی‌کنیم. بنابراین، کتاب مقدس در مورد عمل مداوم و مستمر روح‌القدس در تقدس نمودن ما سخن می‌گوید (به رومیان ۷: ۲۴-۲۵، ۸: ۱۰-۱۱، غلاطیان ۳: ۳).

خدا همچنین ما را «جلال» می‌دهد (رومیان۸: ۳۰). واژه جلال یافتن به قیام بدنهای ما و حیات ابدی ما اشاره دارد. عیسی دعا کرد که ما جلال او را همواره مشاهده کنیم (یوحنا ۱۷: ۳۴)؛ پولس نیز می‌فرماید که ما در این جلال سهیم خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۷). بدنهای فعلی ما به بدنهای پر جلال مبدل خواهند شد (اول قرنتیان ۱۵: ۴۲-۴۴)، و مرگ مغلوب خواهد شد (اول قرنتیان ۱۵: ۵۴-۵۷). پولس خاطر نشان می‌سازد که نجات ما نه تنها به این جهان، بلکه به جهان آینده نیز مربوط می‌شود. قیام بدنهای ما، بخشی مرکزی از امید ما به آینده است (اول قرنتیان ۱۵: ۱۲-۲۰)؛ خدا حیات جاودانی را به وعده داده است (به یوحنا ۳: ۱۶ و ۱۰: ۲۸). در کتاب مقدس اصطلاحات دیگری نیز وجود دارد که نجات ما را تشریح می‌کند. برای مثال، ما در مسیح «فدیه» شده ایم (افسسیان ۱: ۷) . فدیه یا باز خرید به معنی «رهایی یافتن در اثر پرداخت بها» است. عیسی مسیح ما را از گناه (تیطس ۲: ۱۴) و لعنت شریعت (غلاطیان ۳: ۱۳) رهایی داد و ما را برای خدا بازخرید کرد (اعمال ۲۰: ۲۸، مکاشفه ۵: ۹). ما به قیمتی خریده شده ایم (اول قرنتیان ۶: ۲۰)، یعنی به قیمت خون او (اول پطرس ۱: ۱۸-۱۹). واژۀ دیگری که نجات ما را تشریح می‌کند، واژه «فرزند خواندگی» است، که به معنی فرزند خدا شدن است. خدای پدر ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم (افسسیان ۱: ۵). وی این کار را توسط کار عیسی مسیح و وارد شدن روح‌القدس به زندگی مان تحقق می‌بخشد (رومیان ۸: ۱۴-۱۷، غلاطیان ۴: ۵-۷). در حال حاضر، ما تنها نوبر میراث خویش را یافته ایم. اما پولس رسول در مورد تجربه‌ای در آینده سخن می‌گوید که پسر خواندگی است؛ این عمل در آینده به شکل کامل صورت خواهد پذیرفت، یعنی زمانی که بدنهای ما قیام کند، ما به عنوان دختران و پسران خدا، به شکل کامل از حقوق فرزند خواندگی خود بهره مند خواهیم شد (رومیان ۸: ۱۸-۲۵؛ افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). بنابراین، مشاهده می‌کنیم که نجات واژه‌ای است که به سه زمان مربوط می‌شود، یعنی به گذشته، حال و آینده. ما قبلا نجات یافته ایم (افسسیان ۲: ۵، ۸، دوم تیموتائوس ۱: ۹). اکنون نیز در حال نجات یافتن می‌باشیم (اول قرنتیان ۱: ۱۸، دوم قرنتیان ۲: ۱۵، فیلیپیان ۲: ۱۲-۱۳)؛ و در آینده نیز نجات خواهیم یافت (رومیان ۱۳: ۱۱، اول تسالونیکیان ۵: ۹، اول پطرس ۱: ۵). یا به عبارتی دیگر، در گذشته ما «عادل شده"، «فدیه داده شده» و صاحب «طبیعتی تازه» شده ایم؛ در زمان حال «تقدیس» می‌شویم؛ و در آینده به شکل کامل «فرزند خواندگی» را تجربه خواهیم کرد و بدنهایمان «جلال» خواهد یافت.

واکنش انسان

انسان نمی‌تواند خود را نجات دهد؛ نجات او تنها توسط فیض و رحمت خدا میسر است. اما این سخن بدین معنی نیست که انسان سهمی در نجات خویش ندارد و اگر چه عیسی بر صلیب گناهان تمام جهان را بر خود گرفت (یوحنا ۱: ۲۹)، اما همۀ انسانها این نجات را نمی‌یابند. برای دریافت نجاتی که خدا ارزانی می‌فرماید، فقط یک قدم باید برداشت، و آن ایمان به مسیح است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، اعمال ۱۶: ۳۱). ایمان به مسیح نه تنها به معنی ایمان به این حقیقت است که عیسی همان مسیح موعود و پسر خدا است (یوحنا ۸: ۲۴)، بلکه به معنی پذیرش مسیح در قلب و توکل کامل به او است (دوم تیموتائوس ۱: ۱۲). ایمان فقط به معنی شناخت عیسی نیست، بلکه به معنی تعهد قلبی نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی نیست، بلکه به معنی تعهد نسبت به او نیز می‌باشد. داشتن ایمان حقیقی بدین معنی است که ما به گناهانمان اعتراف کرده (اول یوحنا ۱: ۹)، از آنها توبه کرده، ترکشان کنیم (لوقا ۱۳: ۳، ۵؛ اعمال ۲: ۳۸). اگر ما حقیقتا ایمان داشته باشیم، در حضور همگان با زبان خود، ایمان خود را به عیسی خداوند اعتراف کرده، مسیحی بودن خود را پنهان نخواهیم ساخت (متی ۱۰: ۳-۳۳؛ رومیان ۱۰: ۹-۱۰). ما همچنین حکم عیسی را برای تعمید یافتن، اطاعت خواهیم کرد (به متی ۲۸: ۱۹-۲۰؛ مرقس ۱۶: ۱۵-۱۶). گرچه نجات عملی است که خدا برای ما توسط مرگ عیسی مسیح بر صلیب انجام داد، اما لازم است که ما به این نجات ایمان داشته، به آن اتکا نماییم. اما باید به یاد بسپاریم که سر منشا و خاستگاه نجات، ما نیستیم بلکه خدا است، خدایی که آن را به فیض خود و مجانا به ما ارزانی می‌فرماید. ما نجات را با قدرت و تلاش خود و یا با اعمال نیکو به دست نمی‌آوریم (رومیان ۹: ۱۶)، بلکه توسط ایمان. ایمان به معنی انجام یک عمل یا وظیفه نیست که به جا آوردنش برای دریافت نجات ضروری باشد؛ ایمان یعنی فقط اعتماد و تکیه کردن به خدا و به فیض او (رومیان ۴: ۵).

به همین دلیل پولس رسول می‌فرماید که نجات و تمامی برکات آن، محض فیض و بوسیله ایمان حاصل می‌شود (افسسیان ۲: ۸). در آیات دیگر پولس واژۀ » بوسیله ایمان» را به جای «محض فیض بوسیله ایمان» به کار می‌برد و بدین شکل آن را به صورت موجزتری بیان می‌کند. ما توسط ایمان عادل شمرده می‌شویم (رومیان ۳: ۲۷-۲۸؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶)؛ توسط ایمان مقدس می‌شویم (اعمال۲۶: ۱۸، غلاطیان ۳: ۱-۵)؛ توسط ایمان در خانواده خدا متولد می‌شویم (یوحنا ۱: ۱۲-۱۳). اما ایمان خود عطایی از سوی خدا است؛ ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به چیزی از خودمان افتخار کنیم (اعمال ۳: ۱۶؛ افسسیان ۲: ۹؛ فیلپیان ۱: ۲۹؛ دوم تیموتائوس ۲: ۲۵). ایمان را عیسی در ما به وجود می‌آورد و آن را تا به انتها حفظ نموده، کاملش می‌گرداند (عبرانیان ۲: ۱۲). مثال پنجره می‌تواند به ما در درک رابطه بین فیض و ایمان کمک کند. توسط پنجره است که نور خورشید می‌تواند وارد اطاق ما شود، اما صرفا داشتن پنجره نمی‌تواند باعث شود که نور خورشید به درون اطاق ما بیاید. فیض به نور خورشید می‌ماند و ایمان نیز به پنجره. ما فیض خدا را توسط ایمان می‌یابیم، اما صرف ایمان داشتن به خودی خود لزوما بدین معنی نیست که شایستگی دریافت فیض خدا را داریم. ما می‌توانیم پنجره خود را به گونه‌ای با پردۀ بی ایمانی بپوشانیم که فیض خدا نتواند وارد شود. ایمان و توکل به خدا شرایط ضروری برای نجات ما هستند، اما سرمنشا و خاستگاه نجات ما نیستند.

ایمان و اعمال

سایر مذاهب دنیا تعلیم می‌دهند که انسان با انجام اعمال نیکو می‌تواند رستگار گردد. پیروان مذاهب دیگر تصورشان این است که مسیحیان نیز برای کسب نجات و رستگاری، اعمال نیکو انجام می‌دهند، زیرا می‌بینند که ایشان چنین اعمالی انجام می‌دهند. از این رو، بسیاری را نظر بر آن است که بین مسیحیت و مذاهب دیگر تفاوتی نیست. اما این نظر درست نیست. تفاوت بین مسیحیت و مذاهب دیگر بسیار زیاد است. مسیحیان ابتدا نجات را دریافت می‌دارند؛ آنگاه، پس از آن است که حقیقتا قادر می‌شوند تا اعمال نیکو انجام دهند. ما اعمال نیکو انجام نمی‌دهیم تا نجات را کسب کنیم، بلکه اعمال نیکو انجام می‌دهیم چون قبلا نجات یافته ایم. اما در این مورد نیز بسیاری از مسیحیان مرتکب خطای بزرگی می‌شوند. آنان تصور می‌کنند که برای اینکه نجات را حفظ کنند و آ را از دست ندهند، باید اعمال نیکو انجام دهند. اما به همان شکل که انسان با تلاش و عمل خود، نمی‌تواند به نجات و رستگاری دست یابد، با تلاش و کارهای نیک خود نیز قادر به حفظ آن نیست (غلاطیان ۳: ۳). نجات ما از آغاز تا پایان، بر فیض خدا استوار است و توسط ایمان دریافت می‌شود. اما با اینکه این نکات کاملا درست است، مسیحیان باید خدا را اطاعت کنند و اعمالی را انجام دهند که او را خشنود می‌سازد. اگر در زندگی ما اعمال نیکو یا رفتار نیکو دیده نمی‌شود، این امر بدین معنی است که ایمان ما اصیل و راستین نیست. اعمال نیکو همواره با ایمان حقیقی همراهند (به یعقوب ۲۶:۱۷).

با مثالی از درخت، می‌توانیم رابطه بین ایمان و اعمال را درک کنیم. درخت برای آنکه میوه آورد، نخست باید زنده باشد؛ به همان شکل، یک فرد برای آنکه اعمال نیک به جا آورد، نخست باید از نظر روحانی و معنوی احیا گردد. اما کسانی که ایمان ندارند و از نجات بهره مند نیستند، هنوز مرده هستند! آنان قدرت انجام اعمال نیکویی را ندارند که خدا را خشنود می‌سازد. همانگونه که درختی مرده نمی‌تواند ثمر آورد، اشخاصی نیز که در گناه مرده اند و هنوز نجات نیافته اند، نمی‌توانند اعمالی حقیقتا نیکو انجام دهند، یعنی اعمالی که انگیزه انجامشان، محبتی عاری از خودخواهی نسبت به خدا و دیگر انسانها است. چنین اشخاصی برای نجات یافتن هنوز به اعمال خویش متکی هستند، نه به عمل خدا (رومیان ۴: ۴-۵). اعمال نیکوی حقیقتی نه به خاطر منافع شخصی، بلکه به خاطر دیگران انجام می‌شود و نشان دهندۀ محبت ما به خدا می‌باشد (یوحنا ۱۴: ۲۱).
از سوی دیگر، درخت میوه که زنده است، باید ثمر بیاورد؛ اگر ثمری نیاورد، یا مرده است، یا در حال مرگ. اگر بگوییم ایمان داریم ولی اعمال نیکو در زندگی ما دیده نشود، ایمان ما نمی‌تواند اصیل و راستین باشد (متی ۷: ۲۱؛ یوحنا ۲: ۴). اعمال نیکو دلیلی است بر حقیقی بودن ایمان ما؛ ایمان حقیقی پیوسته اعمال نیکو را به ثمر می‌آورد.

 اگر مذاهب دیگر از انسانهای مرده انتظار دارند که اعمال نیکو انجام دهند، مانند آن است که از درختی مرده انتظار برود که میوه بدهد؛ گویی درخت با میوه آوردن، زنده می‌شود. اما بر اساس دیدگاه مسیحیت، انسان ابتدا باید حیات بیابد، آنگاه قادر خواهد شد ثمر بیاورد. بنابراین، آنچه که «ما» موظف به انجامش هستیم، این است که ایمان خود را «به کار گیریم» و این کار را باید با ترک گناهان خود و اطاعت از خدا انجام دهیم. اگر از ایمانی حقیقی برخوردار باشیم، رفتاری کاملا متفاوت خواهیم داشت (رومیان ۸: ۱۳؛ اول قرنتیان ۶: ۹-۱۱؛ غلاطیان ۵: ۱۹-۲۶). اما انجام این اعمال تنها به این دلیل برای ما میسر است که خدا از پیش این قدرت را به ما داده است تا این اعمال را انجام دهیم. او حیاتی نوین، فکری نوین و طبیعتی نوین به ما داده است؛ به این علت ما قادر می‌گردیم زندگی خدا پسندانه‌ای در پیش گیریم. «پس‌ای عزیزان من ... نجات خود را به ترس و لرز بعمل آورید. زیرا خداست که در شما برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را بعمل ایجاد می‌کند» (فیلیپیان ۱۲: ۱۳-۱۶). آمین

۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

شــــــــــــــــــادی و خوشـــــــــــــــــــی حقیقی

در ارتباط با شادی و خوشی ، عزیزان در  کتاب لوقا باب دو آیه ده میخوانیم :
فرشته‌ ایشان‌ را گفت‌: “مترسید، زیرا اینک‌ بشارت خوشی عظیم‌ به‌ شما می‌دهم‌ که‌ برای‌ جمیع‌ قوم‌ خواهد بود. هم چنین در انجیل یوحنا باب شانزده آیه بیست و چهار عیسی مسیح میفرماید : تا کنون‌ به‌ اسم‌ من‌ چیزی‌ طلب‌ نکردید، بطلبید تا بیابید و خوشی شما کامل‌ گردد.

خوشی، یکی از ثمرات روح القدس است (غلاطیان ۵: ۲۲). در ایمان مسیحی ما خوشی را تجربه می کنیم زیرا که دیگر زیر بار گناه، شریعت و جهان نیستیم. زمانی که به پیروان ادیان دیگر نظر می کنیم، آیا در چهرۀ ایشان آثار خوشی می بینیم؟ آیا اثرات رضایت از رابطۀ نزدیک با خدا در زندگی آنها آشکار است؟ نه! برعکس، در اکثر موارد، تنها چیزی که به چشم میخورد، ترس و وحشت و اندوه و زاری و  ماتـــــم  است. ترس و وحشت از اینکه مبادا یکی از اعمال دینی انجام نشده باشد و زاری و ماتم از اینکه مبادا خدا آنها را به عذاب و مجازات ابدی محکوم نماید.

ولی ما که در مسیح می باشیم، این چنین ترس و وحشتی را تجربه نمی کنیم زیرا که خدا، پدر آسمانی ماست. دیگر اعمال و مراسم مذهبی لزومی ندارد و به هیمن دلیل دیگر ترس و وحشت از قانون شکنی برای ما وجود ندارد. زیرا اکنون اعضای خانوادۀ خدا هستیم وبرای کسب رضایت خداوند، اجرای مراسم مذهبی، پیروی از اعمال دینی لزومی ندارد. پولس رسول می ترسد که غلاطیان آزادی و خوشی خود را از دست بدهند. اغلب مواقع، پیروان ادیان دیگر فکر میکنند که مسیحیت مذهبی بسیار ساده و بی بند و بار است. آنها می گویند که «مسیحیان از شریعت آزاد هستند!» به یک معنا این سخن ایشان درست است (متی ۱۱: ۲۸-۲۹). ولی سادگی پیروی از مسیح به این دلیل نیست که شریعتی وجود ندارد، بلکه آسانی پیروی از مسیح به این دلیل است که خود عیسی مسیح به ما نیروی پیروی از قوانین خود را خواهد داد. او بوسیلۀ روح القدس قدرت گام برداشتن در طریق خود و داشتن خوشی را به ما خواهد داد.

در ابتدای امر، شاید ما با خوشحالی و شادی بسیار پیام نجات بخش را شنیده، آن را به جان و دل پذیرفته باشیم. ولی در زمان مشکلات و سختی ها  و مصائب  که در حقیقت  کوره ای است برای خالص شدن ما , شانه خالی کنیم  و حتی ایمانمان را انکار و مبدل به دشمنان او گردیم.
چقدر ساده است که یکباره دوستی ها به دشمنی مبدل گردد. و چقدر ساده است آنانی را که با عقیدۀ ما مخالف هستند و یا اینکه به ما حقیقت را اعلام می کنند دشمن بشماریم!  ولی با این همه، ما باید همیشه آماده یاشیم در محبت پیروی راستی نماییم (افسسیان ۴: ۱۵). باید با محبت حقایق را اعلام کنیم، حتی اگر در این اعلام راستی دیگران دشمن ما شوند! ولی بیایید مواظب باشیم که فقط راستی را اعلام کنیم! وبیایید مواظب باشیم که این پیروی راستی در محبـــــــــــت باشد. از همه مهمتر، این راستگویی بایستی درحضور آن شخص باشد ونه در غیاب وی! اگر از این مبانی و معیارها پیروی کنیم، بسیاری از مسائل شخصی حل خواهد شد و از اغلب دشمنی های نابجا جلوگیری خواهیم کرد.

 در آخر لازم به ذکر است که برای دریافت شادی و خوشی حقیقی باید تمامیت وجود خود را به  روح القدس بسپاریم . او  در مسیر زندگی روحانی قدرت گام برداشتن در طریق خود و داشتن خوشی و شادی عظیم آسمانی  را به ما خواهد داد.  در فیض و محبت عیسی مسیح خداوند باشید . آمین